بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
165

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در مورد آزادی بیان عموماً استدلال ها و استنادات به حدیث «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» و آیه ی « فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» میباشد. چند سوال : 1- آیا این حدیث صحیح السند است ؟ و تفسیر آن گوش دادن به هر سخن میباشد 2- آیا تفسیر این حدیث و آیه باز گذاشتن فضای عمومی جامعه بر روی هر تفکر و عقیده ای است؟ 3- منظور از عباد در آیه بالا چیست؟ آیا این عباد با عباد آیات آخر سوره فجر ارتباط ندارد؟ 4- تفاوت تفکر و عقیده چیست؟ 45از نظر شما آیا این سخن که «فکر را باید با فکر جواب داد» درست است؟ با تشکر از حوصله و وقت گذاری شما
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : سخن قابل پذیرشی است ،به این عنوان که در نظر به سخنان افراد، اندیشه‌ی خود را تعطیل نکنیم. در جامعه‌ی سالم باید هر سخنی قابل ارائه باشد ولی گاهی حرف‌ها سخن نیست تهمت یا اطلاعات دروغ است. واقعاً جامعه‌ی سالم جامعه‌ای است که اندیشه‌ها امکان ظهور داشته باشند ولی حرف مفت را نباید اندیشه نامید. در آیه‌ی فوق می‌فرماید: به بندگانم که به چنین خودآگاهی رسیده‌اند که قدرت تشخیص عالی‌ترین اندیشه را دارند تبریک بگو، زیرا این‌ها به دنبال هر سخنی – حتی اگر درست باشد – نمی‌روند، بلکه بهترین سخنان و اندیشه‌ها را دنبال می‌کنند. اگر انسان مقید شد تا اندیشه و فکر خود را عملی کند آن فکر بر جان او گره می‌خورد و جزء عقیده‌ی او می‌شود. آری فکر را باید با فکر جواب داد. توصیه می‌کنم جزوه‌ی امام صادق«علیه‌السلام» و شبهه‌شناسی را که جدیداً ویرایش شده را مطالعه بفرمایید، شاید بتواند جواب سؤال‌هایتان را بدهد. موفق باشید
11157

شک در شکبازدید:

متن پرسش
سلام: افرادی که توهم بینایی دارند تصاویری می بینند همانند واقعیت و نمی توانند توهم را از واقعیت تشخیص دهند، حال این سوال پیش می آید که نکند ما هم تصاویری که می بینیم واقعی نباشد و دچار توهم باشیم؟ چگونه به این سوال می توان جواب داد و پاسخ قانع کننده ای داد؟ لطفا جواب قانع کننده بدهید. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها از آن جهت که حقانیت ادراکات خود را به صورت بدیهی پذیرفته‌ایم می‌توانیم از این نوع شکاکیت آزاد شویم وگرنه تا بی‌نهایت این شکاکیت وجود دارد، حتی می‌توانید از خود بپرسید از کجا این که فکر می‌کنم نکند من توهّم دارم هم توهّم باشد که می‌شود توهم در توهم و این سلسله تا ابد ادامه می‌یابد. موفق باشید
11086
متن پرسش
استاد بزرگوار با سلام: فقط یک پرسش ما را صریح پاسخ بفرمایید به اینکه: آیا در این دنیای مادی می توان تنهایی‌مان را با وجود غیر مادی خدای بی‌کران پر کنیم؟ سوالم دقیقا همین کلمات بود که استخدام کردم: پرکردن تنهایی، عدم تنهایی، با حضور ذات بی‌کران. آیا امکان دارد؟ آیا امکان دارد وقتی کسی با ما نیست از تنهایی دق نکنیم؟ چه خوب است که بدانیم یا اگر نمی‌دانیم یقینا بدانیم که به نظر حقیر هممممه‌ی علتی که باعث می‌شود دختران و پسران رابطه‌های کذایی اعم از محبت و غیره برقرار می‌کنند این است که نمی‌توانند تنهایی‌شان را با منِ واقعی خود پر کنند. خیلی خوب، در کتاب آشتی با خدا سخنوری فرمودید اما در مقام عمل این ما هستیم و اعمال دست و پا شکسته‌مان. پس تا به کی از بی‌خدایی زجر بکشیم؟ خوشا آنان که داااائم در نمازند یعنی آقای بهجتی که لحظه لحظه‌ی زندگی‌اش در حضور خدا تنفس می‌کرد و الذ لذات که سخن‌گفتن با خداوند است را، دااائما تجربه می‌کرد. اگر جوانی، این‌ها را بداند محال است که خود را به دنیای ..... بفروشد. لکن این‌ها همه در مقام عمل، امری‌ست ناشدنی. درد دل بسیار است اما: شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر. لطف کنید راهنمایی کنید. قبلا تشکر می‌کنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم اگر راه اُنس با خدا را درست طی کنیم پس از مدتی روح و روان انسان به‌راحتی با خدا به‌سر می‌برد، و اگر با بقیه ارتباط برقرار می‌کند به حکم وظیفه‌ای است که خدا بر دوش او می‌گذارد. ولی همین‌طور که می‌فرمایید این کار مقدمات می‌خواهد، یکی از مقدماتش رعایت دستورات الهی است نسبت به فاصله‌گرفتن از حرامی که در رابطه با نامحرم به سراغ ما می‌آید. درست است این کار به ظاهر آسان نیست، ولی کاری است مطابق فطرت و مطابق نظام عالم هستی و به همین جهت به‌خوبی قابل عمل است و خیلی زود نتیجه می‌دهد. موفق باشید
10179
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: می خواستم اگر امکانش هست به من بگید اگر خواسته باشم در مورد نقش زن در نهج البلاغه مطالعه کنم باید روی چه کتابهایی کار کنم؟ مخصوصا خطبه 80 نهج البلاغه. و شما چه کتابهایی رو به من معرفی می کنید؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده عرایضی در مورد خطبه‌ی 80 در کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» در صفحه‌ی 219 و عرایضی در شرح نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه جلسه چهل و هفتم، تحت عنوان مشورت‏ با زنان‏ داشته‌ام. شاید کمک کند. موفق باشید
10116

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: تعاریفی که در منطق برای حیوان و انسان وجود دارد از نظر قرآن صحیح است؟ و اگر دقیقا با تعارف قرآن مطابقت ندارد چرا هنوز در حوزه ها تدریس می شود و چرا تعاریف قرآنی را جایگزین نمی کنند؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در دستگاه منطق ارسطویی این تعریف پذیرفتنی است ولی این بدین معنا نیست که تنها از این زاویه باید انسان را تعریف کرد. موفق باشید
9929

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: نگاهی به سایت می کردم به دو سوال برخورم که دو نفر از شما پرسیده بودند و شما پاسخهایی داده بودید. ولی در سوال اول نگفته بودید چرا شخصی مثل علامه امینی فرموده به جای اینکه سراغ اشخاصی مثل حافظ و مولوی بروید، سراغ قرآن بروید. و یا در سوال دوم چرا شخصی مثل رجبعلی خیاط بدون اینکه بتواند از مولوی استفاده بکند قضاوت کرده که مولوی در برزخ دچار گرفتاری است. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض کردم بالاخره هرکس علم فهم اشارات عرفا را ندارد. حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به احمدآقا توصیه می‌کنند اگر متوجه سخن آن‌ها نیستید، لااقل آن‌ها را انکار نکنید. مرحوم آقای رجبعلی خیاط با توجه به ذهنیتی که نسبت به مولوی داشته‌اند در خواب خود، صورت ذهنی خود را دیده‌اند. موفق باشید
5427
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار جناب آقای طاهرزاده این سؤال را از جهت عرضه عقاید بنده جواب بدهید. 1- با توجه به اینکه در معارف توحیدی ما می گوییم که با ذات خدا نمی توانیم ارتباطی برقرار بکنیم و همانگونه که در بعضی از احادیث نقل شده است؛ معرفت حقیقی نمی توانیم به خدا پیدا بکنیم و تنها ارتباط ما می تواند با اسماء و صفات الهی باشد. 2- از طرفی ولی خدا و انسان کامل تجلی اسماء و صفات الهی می باشد. این تفکر برای بنده به وجود آمد که تنها طریق ارتباط ما با خدا از سوی جانب ولی خدا می باشد. برای اینکه مصادیقش را ذکر بکنم: مثلا شب های قدر را شب ارتباط با ولی خدا در نظر گرفتم و حتی در یکی از سه شب با توجه به اینکه تجلی اعظم اسماء و صفات الهی، ولی اعظم الهی حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشند؛ دعای جوشن کبیر را خواندم (اسماء و صفات الهی را با توجه به ولی خدا می خواندم.) اما بعد از مدتی این سؤالات برایم به وجود آمد که: 1- آیا این نوع نگاه شائبه غلو ندارد؟! 2- ارتباط با خدا واقعا یعنی چه؟! یعنی چه که ممکنی می تواند با حقیقت و واجب الوجودی ارتباط برقرار بکند و با او مناجات بکند؟ 3- جایگاه امام و ولی خدا در تربیت اخلاقی ما و حرکت به سمت خدا چیست؟ مدتی به ذهنم می رسید که جایگاه امام در بعضی از کتب اخلاقی خالی می باشد. مثلا اخلاق را صرفا تنظیم قوای سه گانه و ... تعریف کرده بودند. آیا حقیقتی به اسم امام تنها در جایی که فردی به مشکلی می خورد باید وارد بشود؟!!! 4- مرز غلو چیست؟ (لا تتجاوزوا بنا العبودیة ، ثم قولوا فینا ما شئتم ولن تبلغوا، وإیاکم والغلو کغلو النصارى فإنی بریء من الغالین) 5- معنای واقعی و جدی شفاعت و توسل چیست؟ (منظورم بحث های ناظر به اثبات این دو امر برای برادران اهل سنت نیست بلکه به نظرم این دو مسأله را باید خیلی جدی بگیریم!!! مثلا این فقره (یا ولیَّ اللهِ انَّ بینی و بینَ اللهِ ذنوباً لا یأتی علیها الاّ رضاکُمْ) را خیلی عادی گرفته ایم.) ببخشید اگه سؤالاتم یه مقدار پراکنده است!!! یا مهدی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- قسمت اول را در سؤال های قبلی جواب داده‌ام 2- ممکن‌الوجود در ذات خود لا اقتضاء است بدین معنا که نه واجب است، و نه ممکن، حال اگر به‌وجود آمده در بقاء خود عین ربط به علت خود می‌باش و انسان در این رابطه با مناجات با پروردگار خود بُعد انسانی خود را پایدار نگه می‌دارد همان‌طور که بعد مادی او بر طور تکوینی با اتصال به حضرت حق باقی است. 3 و 4- با مطالعه‌ی کتاب «مبانی نظری و عملی حب اهل البیت» إن‌شاءاللّه این قسمت از سؤالتان جواب داده می‌شود. موفق باشید
4828
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی در کتاب مقام لیله القدری حضرت فاطمه گفته اید که نبی مکرم اسلام روحشان از لحاظ مرتبه وجودی به خدا نسبت به ما نزدیک تر است و از این حیث از تقدس خاصی برخوردار است. پس باید گفت نعوذ بالالله خدا سر امت رسول خود شیره مالیده است که پیامبری فرستاده که روحش قدسی است از ازل(!) و متفاوت از سایر مردم و نتیجتا جسمش هم ،چون حامل روحش است از تقدس خاصی برخوردار است و آنگاه در کتاب خود به بندگان می گوید پیامبری از خودتان به سوی شما فرستادیم. خواهشا این مسئله را برای بنده تبیین فرمایید. (از لحن نسبتا تند این نامه عذر خواهی می کنم.)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: باید تلاش کنیم سخنان رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» را در معرفی جایگاه خودشان بفهمیم تا از یک طرف وقتی می‌فرمایند: «من نبی بودم قبل از آن‌که آدم خلق شود» را بفهمیم و از طرف دیگر متوجه شویم وقتی می‌فرمایند: «اَنا بَشّرٌ مثلکم» منظورشان چیست. در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در شرح آیه‌ی تطهیر در مورد اهل‌البیت«علیهم‌السلام» و از جمله خود رسول الله«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» عرایضی داشته‌ام که چرا علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» از یک طرف می‌فرمایند این طهارت تکوینی است و از طرف دیگر اولیاء معصوم باید این‌همه عبادت کنند تا این طهارت برایشان باقی بماند. در هر صورت کتاب «مقام لیلة‌القدری حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)» نیاز به مقدماتی دارد که نمی‌توان بدون آن مقدمات این نوع موارد را که می‌فرمایند حل کرد. موفق باشید
4597

شرح حدیثبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ابتدا به عبارت زیر که از نامه ششم نهج البلاغه انتخاب شده است دقت کنید: إِنَّمَاالشُّورَى لِلْمُهَاجِرِینَ وَاَلْأَنْصَارِ فَإِنِ اِجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً کَانَ ذَلِکَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اِتِّبَاعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ اَلْمُؤْمِنِینَ حال در صورت امکان به این چند سوال پاسخ دهید: 1.این عبارت را چگونه می توان با نظریه نصب امام که شیعه به ان معتقد است جمع کرد⸮ 2.ایا چنین عبارت های نمی تواندمستمسک یزیدیان برای قتال با حسین ابن علی باشد⸮ 3.امام در فراز پیشین این نامه انتخاب خود را همانند خلفای پیشین می داند و معلوم نیست چرا به نظریه غصب خلافت و ماجرای غدیر اشاره نمیکنند 4.با وجود چنین اشکالاتی ایا می توان گفت این نامه متعلق به امام نیست لطفا سوالات را به تفکیک پاسخ دهید یاعلی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت در این نامه که به معاویه می‌نویسند بر اساس ادعایی که معاویه دارد سخن گفته‌اند، چون معاویه سنگ سه خلیفه‌ی اول را به سینه می‌زند و لذا حضرت می‌فرمایند همان‌هایی با بنده بیعت کرده‌اند که با آن‌ها بیعت کرده‌اند حال چه شده که خلافت آن‌ها را پذیرفته‌ای و خلافت مرا نه. و در این رابطه می‌فرمایند: شورا از آن مسلمین یعنی از مهاجرین و انصار است، یعنی با فرضی که معاویه مدعی آن است با او بحث می‌کنند و این غیر از سخن حضرت است که می‌فرمایند باید امام مسلمین از طرف خدا نصب شود و در خطبه‌ی 2 می‌فرمایند: «لا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ» هیچ‌کس را نباید در این امت با آل محمد«صلوات‌اله ‌علیه‌وآله» مقایسه کرد. موفق باشید
3325

وحدت وجودبازدید:

متن پرسش
باسلام 1.آیا معنی وحدت وجود این است: یعنی خدا فقط هست و لاغیر؟ ÷س انسان مگر وجود ندارد؟ 2. به نظر شما کدام ناشر مثنوی معنوی و اسفار و فصوص را خوب چاپ کرده که ما تهیه کنیم؟ 3.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- بحث وحدت وجود غیر خدا را آیات الهی می‌داند که در عرض خدا نیستند و احتیاج است در مورد آن مفصلاً مطالعه نمایید. چون اگر موجودی در عرض خدا باشد به همان اندازه خدا محدود می‌شود و خدای محدود دیگر خدا نیست. بنده در شرح خطبه‌ی یک نهج‌البلاغه عرایضی داشته‌ام 2- در مورد مثنوی شرح آقای کریم زمانی روان است و در مورد اسفار و فصوص فرق نمی‌کند چون هیچ ناشری در متن تصرف نمی‌کند. موفق باشید
2649
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم من طلبه هستم....می خواستم شیوه ی استنباط و براشت شما رو از یک روایت بدونم.....یعنی الگوریتم برداشت از یک روایت.....خواهشمندم توضیح دهید چون سبک شما برایم خیلی مهم است......مثلا اگر در قدم اول به کتب لغوی رجوع می کنید....کدام کتب لغوی برای شما دارای اعتبار است.....مثلا التحقیق فی کلمات القرآن الکریم....و .... مثلا برداشت و استنباط شما از این روایت چیست : العلم مصباح العقل اینجا تعریف علم چیست ؟ تعریف عقل چیست ؟ و..... اجرکم عندالله و رسوله یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ابتدا باید مبانی معرفتیِ خوبی نسبت به معارف اسلامی داشته باشیم تا روح آیات و روایات را بشناسیم، سپس باید یک دور قرآن را از طریق تفسیری معتبر مثل المیزان مرور کنید و همین طور روایات غیر فقهی را باید رویهمرفته در ذهن خود داشته باشید. با این فضا اگر به روایتی برخورد کردیم می‌توانیم إن‌شاءالله جایگاه آن را بفهمیم. این‌که حضرت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: علم چراغ عقل است؛ می‌خواهند روشن کنند آن عقلی که هرکس دارد اگر با علم و معارف همراه باشد می‌تواند در ظلمات روزگار جلو برود و گرفتار شبهات نگردد. در این روایت ملاحظه می‌کنید که فرض گرفته‌اند شما علم و عقل را می‌فهمید، می‌خواهند ضرورت استفاده از علم را گوشزد کنند که چگونه علم به عقل قدرت و بصیرت می‌دهد. عقل همان استعدادی است که هر انسانی برای جمع‌بندی امور در خود دارد و علم در این رابطه بیشتر به معنای معارف الهی است زیرا این نوع معارف است که عقل را روشن می‌کند. موفق باشید
1817
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی در قران می فرماید مپندارید انان که شهید شده اند مرده اند بلکه زنده اند ولی شما درک نمیکنید به نظر می رسد منظور ایه این است که انان که در راه خدا کشته می شوند مانند وقتی که زنده اند در بین شما هستند فقط تفاوتش در این است که شما انها را نمبینید. یعنی علاوه بر اینکه در نزد خدا روزی میخورند و دارای ان مقام غیبی شامخ هستند مانند وقتی که زنده بودند در بین شما هستند بر خلاف انان که به مرگ طبیعی از دنیا می روند و دستشان از دنیا کوتاه است.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام در آیه‌ی 169 سوره‌ی آل عمران آنچه مدّ نظر است «عند ربِّهم یُرزقون» است که شهدا پس از شهادت در مقام «عند رب» مفتخر به رزق الهی هستند. در حالی‌که سایر مردم پس از مرگ میهمان سفره‌ی اعمال خودشان می‌باشند ولی شهداء با رسیدن به مقام فنای فی‌الله میهمان سفره‌ی خداوند می‌باشند. موفق باشید
14235
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: عده ای از دوستان به توفیق الهی و دعای حضرتتان و البته اجازه از حضرتعالی شروع به ترویج دروستان طبق سیر مطالعاتی در جلساتی مختلف از قبیل جلسات خانگی و محل کار در صورت بودن زمان و ... را نموده اند. در راستای این سنت مبارک و حسنه بین دوستان سوالاتی مطرح شده از این قبیل که: 1. آیا تقوای فردی را به مرحله حداقلی رساندن و بعد ورود به انتشار دروس کردن اولی بر ورود به اجتماع نیست؟ 2. چگونه خصوصیاتی از تقوا و ورع در درجه اول و سپس مسلط بودن بر دروس و روحیه شناسی مخاطب فردی و اجتماعی برای به صحنه آوردن این دروس مورد نیاز است؟ 3. برگزارکننده و استاد جلسه معتقد است از همان ابتدای شروع مباحث باید با عقاید باطل مخالفت کرد و هیمنه توهمی و غرب گرایی و مشرکانه زیستن را زیر سوال برد تا مستمعین بر پوچ بودن عقایدشان آگاه گردند سپس دروس ادامه یابند اما عده ای از دوستان قائل به جذب مخاطب از طریق رافتی حکیمانه تا رسیدن مخاطب حداقل به نکته 10 و در ادامه براهین صدیقین و حرکت جوهری هستند نظر حضرتعالی چیست؟ 4. در صورت صلاحدید بفرمایید شما در مطرح کردن توحید برای مخاطب چگونه روشی را و طبق چه قاعده ای از آیات و روایات و اجتهاد شخصی توصیه می فرمایید؟ آیا آیه و روایتی هم در باب چگونگی روش تدریس برایمان هبه می کنید؟ 5. عده ای از دوستان به طور کلی مخالف تبلیغ توسط غیر روحانی هستند چرا که پذیرا بودن مخاطب را تحت الشعاع می بینند البته منظورشان شاگردان است نه حضرتعالی نظرتان در این باب چیست؟ در پایان ضمن تقاضای خاضعانه طلب دعای جنابتان در این مسیر برای شاگردانتان با گوش جان نکات تکمیلی را ان شاءالله شنواییم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حتماً باید نسبت به تقوای فردی جدّی بود و در زیر سایه‌ی چنین روحیه‌ای به مسائل اجتماعی ورود کرد 2- وقتی اصل را بر رعایت حرام و حلال الهی از یک‌طرف و رعایت اخلاق از طرف دیگر گذاشتیم، در صحنه‌هایی که در مسیر انقلاب برای ما پیش می‌آید، می‌توانیم مطابق اهداف انقلاب اسلامی موضع‌گیری کنیم و متذکر افراد باشیم 3- هر دو حرف درست است. در نقد عقاید باطل از ابتدا باید نفی آن عقاید مدّ نظر باشد. ولی در رابطه با ارتباط با افرادی که راه را غلط طی می‌کنند باید لَیّن بود 4- بعد از بحث «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» خطبه‌های توحیدی نهج‌البلاغه و سوره‌ی زمر و ابتدای سوره‌ی حدید بسیار مفید خواهند بود 5- بنده هم رویهم‌رفته همین نظر را دارم منتها آن‌جایی که دستمان از روحانیِ صاحب اندیشه خالی است، از برادران غیر روحانی باید استفاده کرد. بحمداللّه سؤالات جامعی را مطرح نمودید، نیازی نیست که بنده چیزی به آن بیفزایم.  موفق باشید

11822
متن پرسش
استاد عزیز سلام: ریشه وسواس فکری از کجاست و چطور می توان بر آن غبه کرد؟ آیا افکار وسواسی در مورد مذهب گناه است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکرهایی که بدون اختیار ما به سراغ ما می‌آید گناه نیست. در مورد دفع وسواس فکری إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. موفق باشید

10703
متن پرسش
با سلام: جناب آقای طاهرزاده، من شما را هرگز نمی بخشم اگر شما واقعا یک فرد متدین هستید بیایید و برای رضای خدا چند هفته به جای اینکه اینقدر شاگردانتان را خشک مقدس و گوشه گیر کنید چند هفته ای هم در مورد ثواب صحبت کردن و رسیدگی به زن و فرزند برای آن ها صحبت کنید و آداب زندگی کردن به آن ها بیاموزید نه این که با آموزش های خشک خود آن ها را گوشه گیر و منزوی تربیت کنید و کانون خانواده ها را از هم بپاشانید. نمی دانم شاید خود شما هم همین طور باشید باید از خانمتان سوال کرد .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این حرکات را که می‌گویید نباید پای اسلام گذاشت و بنده هم مکرر به‌خصوص در شرح آیه‌ی 21 سوره‌ی روم عرض کردم که دین ما می‌فرماید با اُنس با همسر و لذّات حلال، شوقِ عبادت در ما ایجاد می‌شود. حتی جریان آن اصحاب را عرض کردم که خانواده را برای عبادت ترک کرده بودند و چگونه رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» ناراحت شدند. دیگر خودِ افراد باید خود را اصلاح کنند. موفق باشید
8959

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد عزیز و ارجمندم جناب آقای طاهرزاده: داشتم سوالات گذشته را مرور می کردم که به دو پاسخ از طرف شما مواجه شدم که برای بنده ایجاد سوال کرده. شما در قسمتی از پاسخ به سوال 4879 فرموده اید: « اصلاح‌طلبانی مثل محمدرضا خاتمی‌ها گمانشان آن بود که کشور باید از ولایت فقیه عبور کند و قانون اساسی را قبول نداشتند. » ولی در قسمتی دیگر از پاسخ به سوال 4889 فرموده اید: «با تفکر آقایان هاشمی و روحانی و خاتمی موافق نیستم ولی هرگز این افراد را در مقابل انقلاب نمی‌دانم» سوالم این است که آیا کسی که قانون اساسی را قبول ندارد و قصدش این بوده که از ولایت فقیه عبور کند و از طرفی حمایتهای ایشان را از میرحسین موسوی و سران فتنه به وضوح همه دیدند و حتی بعد از تذکرات مکرر رهبری هرگز از سران فتنه برائت نجست و همچنان در پشت پرده به دنبال فتنه انگیزی است چطور شما آقای خاتمی را در مقابل انقلاب نمی دانید؟ با تشکر از شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید شخص محمدرضا خاتمی یعنی سخنگوی حزب مشارکت، غیر از آقای محمد خاتمی است. آقای محمد خاتمی خودشان مکرر می‌گفتند که ولایت فقیه را به اعتبار قانون اساسی قبول دارند. موفق باشید
8200
متن پرسش
با سلام. بنده جوانی هستم که برای بیدار شدن نماز صبح بسیار مشکل دارم. نماز های دیگه رو همیشه به جماعت میخوانم و در طول روز هم تقریبا مراقب حرکات و سکناتم هم هستم و شب قبل از خواب هم مستحبات رو انجام میدم و خلاصه همیشه و همه جا و خصوصا در زمانها و مکانهای مقدس از خدا، ائمه، شهدا و اولیا با گریه و زاری و ناراحتی میخوام که این مشکلم رو حل کنند. میدونم اگه هر چه کار خوب در طول روز هم انجام بدم ولی واجبم ترک بشه مثل خاکستری هست که باد میبره ولی باور بفرمایید که غیر از نماز صبح، بنده بسیار دوست دارم حتی متهجد هم باشم ولی یا از خواب بیدار نمیشم یا هم بعد از بیدار شدن و قطع کردن ساعت بدون اینکه اجازه تصمیم گیری داشته باشم و یا وقت فکر کردن داشته باشم ( مست خواب) دوباره مثل جنازه میافتم و به خواب میرم. لطفا راه حل کاربردی برای این مشکل بفرمایید. التماس دعا برای این جوان
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مگر خودت و با اراده واجب‌ات را ترک می‌کنی که می‌گویی اعمال خوب‌ات مثل خاکستر می‌شود که باد ببرد؟ به قصد بیدارشدن برای نماز صبح، زود بخوابید بادا باد! هروقت بیدار شدید اگر بعد از آفتاب است همان وقت قضای نماز صبح را بخوانید. شیطان بدبخت فکر کرده این‌طوری شما را مأیوس می‌کند در حالی‌که وقتی شریعت الهی جایی برای قضای نماز گذارده دیگر یأس و سرخوردگی جایی ندارد. به خدا بگو خودت از زبان رسول‌ات فرموده‌ای همین نماز را هم قبول می‌کنم، پس به فرشتگان بگو آن نماز قضا را به عنوان یک نماز کامل بنویسند. موفق باشید
7140
متن پرسش
باسلام . استاد بنده هرچند سیر عبادی خودم رو دنبال میکنم ولی نسبت به غفلت ها و بی خدائی های دیگران خیلی روحیه ام خراب میشه و پایم را که از خانه بیرون میذارم و مردم غافل راکه به گفته ی آیه ولکن اکثر الناس لایعلمون کم هم نیستن می بینم غمی سراسر وجودم رو میگیره ، این نوع غم و اندوه منفی است یا مثبت؟چه کنیم بیخیال هم که نمیشه شد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: غم مردم‌خوردن خوب است ولی خودخوری‌کردن بد است. باید در حدّ خود تلاش کرد مردم با دین آشنا شوند تا از بی‌ثمرشدن زندگی نجات یابند و ابدیتی متعالی را به‌دست آورند. موفق باشید
6279
متن پرسش
سلام. با اینکه دیگر اصلا رویم نمیشود که وقت گرانبهای شما را بگیرم ، ولی با نظر به لطف و مهربانی شما ، یک سوال دیگر می پرسم. استاد گرانقدر! در پاسخ به سوال 6230 ، شما بنده و دیگر دوستان را دعوت کردید به عقلی که صدها سال است فراموش شده و دعوت کردید به چیزی که بیان پذیر نیست ، ولی معنا دار است و کشف تاریخ جدید در گرو فهم معنای آن می باشد. برایم روشن شد که فرمایشات اخیرتان انوار حکمتی بود که با سبک مغزی امثال بنده ، به بحث های سیاسی متداول ، تقلیل پیدا کرده و در این فضا تحلیل میشد! با عرض پوزش از گذشته ، خواهش میکنم در صورت صلاحدید ، فتح بابی در مورد آن عقل فراموش شده چند صد ساله و آن مفهوم بیان ناپذیر ولی معنادار ، بفرمایید تا کمی ذهن مان آماده شده و بعد آن کدهایی بدهید که بتوانیم با تحقیق و مطالعه در آنها ، کمی بفهمیم ،‌ آنچه را که شما می فرمایید. ان شا الله خدا برکتی به وقت و عمرتان بدهد که این مزاحمت های امثال بنده را به بهترین شکل جبران کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح بحث در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده شده و در محرم امسال نیز تحت عنوان «جریان روشنفکری و تقابل آن با تمدن‌سازی غدیر و کربلا» و «کربلا؛ نقطه‌ی عطف تقابل تمدن اسلامی با تمدن جاهلی» سخنرانی داشتم که اگر صوت آن را استماع فرمایید إن‌شاءاللّه چیزکی ظهور می‌کند. موفق باشید
5520
متن پرسش
باسلام خدمت حضرت استاد طاهرزاده استاد سیدعباس معارف در کتاب نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی بین علم و معرفت نوعی تفاوت قائل شده اند و معتقدند معرفت مسبوق است به نوعی جهل و نسیان و علم اینگونه نیست ظاهرا از سخن حضرت امام خمینی ره در چهل حدیث نیز این نکته بر می آید مستدعیست توضیح بفرمایید چگونه معرفت از مسیر علم عبور نمی کند و ارتباط معرفت و علم چه می شود
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید معرفت با آمادگی روح از طرف حق اشراق می‌شود ولی در این تقسیم‌بندی علم که منظور علم حصولی است با طرح صغری و کبری در یک قضیه حاصل می‌شود بدین لحاظ علم و معرفت را جدا می‌دانند
5026
متن پرسش
سلام علیکم از اینکه مصدع اوقات حضرتعالی می‌شوم همین ابتدا عذر می‌خواهم. در چند سال اخیر رجب و شعبان و رمضان برایم اهمیت سابق راندارد. علت آن هم این است که بنده مشکلاتی برایم به وجود آمد و حتی یکی از این مشکلات واقعا نادر و آزار دهنده است . بنده در آغاز بروز این اتفاقات بسیار به رحمت الهی امیدوار بودم اما پس از گذشت چند سالی آن‌قدر ناامید شدم که نماز شب‌هایم که به طور دائم ترک نمی‌شدبه چند تا در ماه تقلیل یافت. با آن‌که مستحبات را هنوز انجام می‌دهم هیچ لذتی از آن‌ها نمی‌برم. حتی نمازهای واجب را باسستی و بی‌حالی می‌خوانم و دائم از خودم می‌پرسم برای چه باید زندگی کرد و امید داشت. .زخم‌هایی که بر دلم هست شاید قابل تحمل باشند اما سرزنش‌ها و ملامت دیگران در حالی که کاملا بی‌تقصیرم شدیدا آزارم می‌دهد.از بس دراین ماه‌های مبارک در عرفه و ام داوود شرکت کردم و ملتمسانه حاجت خواستم و نتیجه نگرفتم نا امیدم . حتی متاسفانه در عصبانیت ها به کفرگویی افتادم. از آینده شدیدا مضطرب و ناامیدم. قرار و آرامش ندارم. هیچ کس جز خداوند عزیز نمی‌تواند گره از این مشکلات بگشاید. نه به مظاهر و شادی‌های دنیای امروز دلخوشم و نه در اعتقادات خود سرسختم. گاه با خودم می‌گویم اگر قرار بود با این امتحانات این من خرد شود خب شده پس چرا خداوند دست از سر ما برنمی‌دارد. حاج آقا بنده آدم فوق‌العاده آرمانخواهی بوده‌ام و حتی امروز همان آرمان‌ها نور امید در دلم می‌گشایند ولی بسیار شکننده است و زود از دست می‌رود. چند سال است که تمام عالم پیش چشمم سیاه شده و حال و حوصله‌ی هیچ‌کس را ندارم. ولی دیگر فکر می‌کنم صبرم به پایان‌رسیده و طاقتی برای حفظ خویش ندارم.حاج‌آقا این سطور را در کمال نا امیدی از همه‌جا نوشتم. در آستانه‌ی ماه مبارک رمضان بنده را راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «گر به هر زخمی تو پر کینه شوی.... پس کجا بی‌صیقل آیینه شوی» عجیب است که خداوند گاهی بنده‌ی خود را شایسته‌ی آن می‌بیند که همه‌ی دنیا و اسم و رسم‌ها را از بگیرد تا تمام قلب او برای خودش کند، حال بنده اعتراض دارد. مگر طوری زندگی را شروع نکردی که جز خدا نمی‌خواستی حالا که خلق را با تو بد و بدبین کرده تا تو ناچار رو به سوی او اندازی داد و بیداد می‌کنی؟ گیرم همه‌ی آن‌چه می‌خواهی به تو داد، می‌شوی مثل بقیه، چرا به آن‌هایی نمی‌نگری که در عین این محرومیت‌های اسم و رسم‌دار، سراسر وجودشان امید است به آن‌چه در قیامت روسفیدند و دنیا آن‌ها را بازی نداده است. باید حسرت چه کسی را بخوری؟ به گفته‌ی مولوی: «سوی دریا عزم کن زین آبگیر.... بحر جو و ترک این مرداب گیر» به گفته‌ی محی‌الدین بن عربی: «اهل الله می‌دانند که انسان نمی‌تواند دارای چنان خوی نیکویی شود که با گرایش همه‌ی مردم سازگار باشد؛ بنابراین جان‌های خود را تنها به خشنودساختن خدا وا می‌دارند. مؤمن، خشنود به خشنودی خداست، و باکی نیست از این‌که منافق از ما خشمگین شود، زیرا او دشمن خداست». موفق باشید
3628
متن پرسش
باعرض سلام وادب من تاحدودی با مباحث شما اشنایی دارم واین طورمتوجه شدم که شماخیلی باتماشای فیلم وسریال واین طور مشغولیات موافق نیستید ایابرداشت من درست بوده؟البته من اهل دنبال کردن سریالها نیستم وگاهی برنامه های جذاب راتماشامیکنم ودوست دارم این حدهم از بین برود چه کنم ممنونم التماس دعابرای همه
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً این سریال‌ها را افرادی تهیه می‌کنند که بسیار سطحی هستند و حیف است کسی که می‌تواند در معارف الهی تفکر کند وقت خود را صرف این چیزها بکند ولی این غیر از فیلم‌هایی مثل مریم مقدس است که نویسنده و کارگردان سعی دارد یک واقعه‌ی تاریخی و معنوی را بازسازی کند. این کارها مفید است. موفق باشید
3292

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب آقای استاد. سلام و عرض ادب. سوالی داشتم. بنده در روابط اجتماعی سعی می کنم خیلی ساده عمل کنم؛ به این معنا که مثلا کلمت را نمی پیچانم که افراد را گیج کنم یا مثلا نشان بدهم انسان فرهیخته ای هستم یا با عبارات بازی کنم تا مقصود خود را بگویم و سعی هم نمی کنم مثلا یه بحث را به سمتی پیش ببرم که در نهایت به نفع خودم نتیجه گیری کنم و مثلا بگویم من هم که آدم آرامی هستم با این رفتار فلانی عصبانی شدم و قص علی هذا. دوستانی دارم که از این رفتارها دارند حالا اینکه در مورد خودشان اینگونه هستند را کاری ندارم و به خودشان مربوط است اما از این روش در مورد بنده نیز استفاده می کنند فرضا در یه بحث این نتیجه را می گیرند و می گویند فلانی چرا تو مرا می کوبی. این برخورد در دیگران این ذهنیت را ایجاد می کند که آهان پس فلانی اینگونه است. لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید که اولا آیا اینگونه رفتار صحیح است منظور همان نتیجه گیری به نفع خود. ضمن اینکه من فکر می کنم واقعا این طرز تفکر ذهن آدمی را همیشه درگیر می کند که دائما چطور حرف بزند که ضرری نبیند. دوم آنکه در مورد دوستانم باید چه کنم. با سپاس از شما استاد ارجمند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- انصاف آن است که انسان حق را بگوید و سخن خود را در لفافه نپیچاند 2- با بقیه باید مدارا کرد و به موقع‌اش به آن‌ها تذکر داد. موفق باشید
2414
متن پرسش
سلام استاد عزیز گاها دیده می شود که شیعیان در جمع های خودمانی بر 3 خلیفه اهل تسنن و عایشه لعن می فرستند با اینکه مقام معظم رهبری صراحتا گفته اند که اهانت به مقدسات اهل تسنن حرام است. حتی گاها سب به عایشه و دیگر مقدسات اهل تسنن هم در جمع های خودمانمی دیده می شود...با این حال پیرو صحبت های مقام معظم رهبری آیا درست است که در جمع های خودمانی و به دور از هر رسانه ای که توان منعکس کردن این جلسات را داشته باشند لعن بر خلفا را انجام دهیم؟! باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: برداشت بنده از فتوای رهبری آن است که در حال حاضر در هر صورت نباید به افراد مذکور لعن کرد. موفق باشید
1876
متن پرسش
با سلام.سوالی مدتی است ذهن مرا به خودش مشغول کرده است و اذیتم می کند.ببینید،اگر عصمت ائمه موهبتی الهی است (تا آ ها وظیفه شان را به درستی انجام دهند و الگوی کاملی در همه شئون برای اسنان ها باشند) و نیز علم و دانایی آن ها به اراده خداوند است(و باز نیز به جهت وظیفه ای است که دارند) و در مقام شهود مطلق و توحید خالص هستند(بدون اینکه تلاشی کرده باشند،مانند یک سالک آن هم برای سال های بسیار) پس ائمه چه فضیلتی دارند؟چرا برای آن ها آنقدر احترام قائل هستیم،همه چیز را که به رایگان به آن ها داده اند.آقای طاهر زاده،منزلت و فضیلت یک سالک (که تلاش می کند و در پی مصونیت از زشتی است و به دنبال کسب علم)بالاتر است یا امام؟در آخرت مقام یک کارگر ساده که به علل محیطی و خانوادگی نه درس خوانده نه درک عمیقی دارد و فقط می دانسته خدایی هست و باید نماز خواند و گناه نکرد،بالا تر است یا امام؟بالاخره این کارگر باید در مقامی باشد که امام در آخرت هست یا نه؟مقام حضرت خدیجه بالاتر است یا همسر یک روحانی که در یک روستای دور افتاده به او کمک می کند و برایش همسر ی میکند تا آن روحانی به چند روستایی قرائت حمد و سوره یاد دهد؟منظور من از مقام همان کشف ها و شهود هایی هست که قرار است داشته باشند همان علوم حقیقی است که قرار است به ان ها داده شود همان مقام همنشینی و رویت خداوند است همان مقام فنا در خداوند است. بگویید فضیلت امام در آخرت به آن کارگر چیست؟و چرا؟سوال اساسی تر این است که اصلا مگر امام و پیامبر فضیلتی هم دارند؟فرض کنید به شما مقام عصمت بدهند هر وقت بخواهید چیزی بدانید بدانید حجاب ظلمانی و نورانی نداشته باشید،خب بندگی می کنید دیگر!خب فقط الله الله می گویید دیگر.مگر غیر این است؟اگر قرار است به کسی احترام گذاشته شود ان فرد ان کارگر است دیگر؟نه امام.این سوالات مرا رنج می دهد خیلی هم صادقانه و بی ریا پرسیدم بدون ترس یا احترام دروغین یا الان کفر گفتی و از دین خارج شدی و ...! لطفا جوابی بدهید که دوباره سوال نپرسم.ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به طور مختصر می توانم عرض کنم که عصمت امام، اختیار را از امام ساقط نمیکند، چون محور عصمتِ امام علم یقینی و شهود ملکوتی اوست، یعنی از بس زشتی گناه برای امام روشن است از آن دوری میکند و عظمت امام، به ماندنِ در این عصمت است و نگهداشتن خود حتی از کوچکترین لغزش، عبادات و مناجاتهای امام وسیله ی حفظ این عصمت است. آنان استغفار میکنند تا با نوری که نصیب آنها میشود، گناه سراغشان نیاید. یعنی استغفار آنها برای دفع گناه است (استغفارٌ لِلدَّفع) و استغفار بقیه ی مؤمنین برای رفع گناهانی است که مرتکب شده اند (استغفارٌ لِلرَّفع). در هر صورت امیال نفس امّاره مثل سایر انسانها در امام هست، امام با نور یقین و همّت بلند خود آنها را زیر پا میگذارد، کمال امام آن است که توانسته است عصمت خود را حفظ کند. موفق باشید
نمایش چاپی