سلام خدا قوت: در ذیل پرسش شماره ۳۸۹۴۶ در تمام موارد اینچنینی و از این قبیل گرفتاریها، ارجاع به معرفتالنفس میدهید. شاید هنوز که هنوز است جایگاه معرفتالنفس و نحوه رجوع به آن مشخص نیست، البته به نظر بنده. زیرا برای خودم چقدر نگاه کردن سنگین است. طاهرزاده و امثال ایشان که رجوع به معرفتالنفس دارند، در وجود و بیکرانگیاش سیر کردهاند و راه را در وجود خویش در رجوع به معرفتالنفس یافتهاند. در لینک معرفی شده باز با ده نکته و شرح آن مواجه شدم. شاید این ده نکته را بد میخوانم یا تصور غلطی از شناختن دارم. نمیدانم! من هنوز اوراق نشستم تا همدرس شوم. قطعا شما هم میدانید و رنج و نشدنش را تجربه کردهاید که تغییر عالم و عوض شدن رویکرد بسیار مشکل است. چه کنیم تا این سختی ناامیدمان نکند. حال این بنده و شاید دیگرانی که پایمان لنگ است از این رفتن و از این سیر. شاید هم به قول شما در نقل از مولوی زکام دنیا شدهایم و بویی استشمام نمیکنیم. انتظار پاسخ نداریم. انتظار توصیه اخلاقی نداریم. غر هم نمیزنیم. از نشدن خسته میشویم و ملول و پر ملال. و باز قصه دلاک و تیغ کهنهاش یادمان میآید. به ما به اشارت بگویید که چه کنیم و چگونگی مواجهمان را، حتی چگونه خواندن کتابهای معرفتالنس را متذکر شوید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانند بسیجیان اصیل ذیل شخصیت رهبر معظم انقلاب به حضور تاریخی بیندیشید که با انقلاب اسلامی پیش آمده و وقتی مدّ نظرتان امثال حاج قاسم و شهید آوینی و حتی شهید یحیی سنوار قرار گرفت و در تاریخی که یک گروه، آری! یک گروه به نام حزب الله، استکبار در نماد رژیم صهیونیستی راشکست داد، وقتی چنین افقی مقابلتان گشوده شود، برای حضور بیشتر در آن تاریخ و در آن افق؛ باید انسان بیشتر از دیروز و با عمقی بیشتر شناخته شود و «معرفت نفس» در این رابطه شروع خوبی است. زیرا هنوز انسان و باز انسان باید فهمیده شود. موفق باشید
با عرض سلام خدمت استاد عزیز: استاد سوالی از خدمتتان داشتم اینکه در مورد تقلید از یک مرجع تقلید اگر احیانا مرجع، حکم خطایی دهد و مقلد انجام دهد، کل گناه آن به گردن مرجع است. اول اینکه آیا این صحیح است؟ دوم اینکه برایم جای سوال و روشن شدن دارد. ممنون میشم توضیحی بفر مایید. با تشکر
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی شخص مقلد با اعتماد به فتوای آن مرجع عمل کند، خداوند از او آن عمل را می پذیرد و خطابودن و یا خطانبودن آن فتوا مربوط به خود مرجع است که در این مورد بحث های مفصلی صورت گرفته است. موفق باشید
سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب مبانی نظری نبوت و امامت صفحه ۱۶ بیان کردین: ملائکه به کمک روح نازل میشوند، یعنی روح اصل است و ملائکه تجلی آن هستند. سوال حقیر این است که چگونه از اینکه «ملائکه به کمک روح نازل میشود» تجلی بودن ملائکه و اصل بودن روح را نتیجه گرفتید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم که «روح»، اعظم فرشتگان است. به لحاظ رابطه طولی که در امور وجودی در میان است، علیالقاعده مرتبه بالاتر منشأ مرتبه نازلتر میباشد. موفق باشید
با سلام: آیا هر آنچه که صورت علمی خداوند است، وجود پیدا میکند؟ یعنی آیا میشود یک صورت علمی در خداوند باشد که هیچگاه وجود پیدا نکند؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
«وَيْلِي كُلَّما كَبُرَ سِنِّي كَثُرَتْ ذُنُوبِي» سلام و عرض شرمساری، به کسی که آبروش پیش خدا و اولیای خدا رفته، از نفس و شیطان کاملاً شکست خورده، ولی هنوز خوبان رو دوست داره، بدی ها رو هم دوست نداره، از بدی هاش هم نمیتونه فاصله بگیره چه توصیه ای دارید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: از الطاف الهی هرگز نباید مأیوس بود. امیدواری به حضرت محبوب در جای خود راهگشاست. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: ببخشید می شود تفاوت تجلیات بر سالک و در سالک را کمی دقیق توضیح دهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد هرکس باید خودش آن را تجربه کند. به گفته آیت الله تربتی در کتاب «فضیلتهای فراموششده» این امور، چشیدنی است و نه شنیدنی. موفق باشید
با سلام: من تا حالا فکر میکردم که چون من موجود مجردی هستم، فنا ناپذیرم. اما حالا فهمیدم که موجود مجرد، غیر از خدا میشود که فانی شود. برای همین از نابودی میترسم. خوب درست است که خدا قول داده که ما تا ابد زنده باشیم. اما باز احتمال نابودی را از بین نمیبره. برای همین از نابودی هراسانم. دلایل تجرد نفس فقط اثبات میکند که بعد از مرگ مادی زنده هستم. اما این دلایل اثبات نمیکند که من تا ابد زنده باشم. لطفاً راهنمایی بفرمایید! با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً چنین است که هرکس همیشه در نزد خود حاضر است و بر اساس اختیاری که دارد تا ابد در اختیار آنچه اختیار کرده است، قرار دارد. قرآن میفرماید: «فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ» هیچکس را فوت و نابودی نیست و آنها را از مکان قریب یعنی همان نسبتی که بین انسان و جناب عزرائیل هست، گرفته میشوند. موفق باشید
با سلام: من حضور خودم را در قوه بینایی، شنوایی میابم. اما نمیتوانم خودم را بدون بینایی و شنوایی بیابم. چرا اینچنین است؟ چکار کنم که خودم را بدون بینایی و شنوایی بیابم؟ با تشکر!
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما بدون قوه بینایی و شنوایی نیستیم. موفق باشید
سلام: اسباب بازی های بچه ها که عروسک هستند یا شکل حیوان را از دسترس بچه ها خارج کنیم یا از بین ببریم؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب این نوع عروسکها را در حکم مجسمه و تندیس حساب نمیکنند و از این جهت نباید سختگیری کرد. موفق باشید
سلام با عرض معذرت از اینکه وقتتون را می گیرم. استاد درباره ی بحث نیست انگاری سوالی پرسیده بودم. من چهار جلسه نیست انگاری را صوتی و دو جلسه تفسیر سوره ی اعلی را طبق فرمایشتون گوش دادم فقط موضوع برام بازترو واضح شده ولی جواب بیقراری روحی ام نبوده چه مبحثی و راهی را پیشنهاد میدهید؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: درک این موضوع به عنوان یک تاریخ برای بشر جدید، ابتدای کار است و در دلِ فهم این نکته است که معنا و جایگاه ایمان به معنای حقیقی رخ مینمایاند و از این به بعد ما با حضور در نسبت با خدا روبرو هستیم، حضوری که البته بدون قبض نیست و معنای ایمان در اینجا چنین است. عرایضی تحت عنوان «حقیقت ایمان در منظر امامان معصوم و عرفا» شده است. خوب است به آن جا رجوع شود. موفق باشید https://lobolmizan.ir/search?search=%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA%20%D8%A7%DB
%8C%D9%85%D8%A7%D9%86&tab=sounds
سلام: این صحبت ترامپ رو چطور میبینید؟ چرا میگوید باید خدا را برگردانیم؟ رئیس جمهور امریکا: بدون مرز، قانون و نظم و مذهب، واقعاً دیگر کشوری وجود ندارد. میخواهیم دین را به ایالات متحده بازگردانیم. باید خدا را به آمریکا بازگردانیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه روح مذهبی در مردم آمریکا هست و عبارت In God We Trust” (ما به خدا اعتماد داریم) به عنوان شعار ملی ایالات متحده روی تمامی اسکناسهای دلار نوشته شده است؛ معلوم است که هر رئیس جمهوری هرچند که گروگان جریان صهیونیسم هم که باشد باید برای جذب آراء مردم چنین شعارهایی بدهد و به همین جهت هم گفته میشود حاکمان آمریکا از جنس مردم آنها نیستند هرچند تا قبل از جریان طوفان الاقصی، فریب رسانههای اسرائیلی را میخوردند. موفق باشید
قلبها در عالم چه میکنند؟ معمولا کار را امری عینی و خارجی میدانیم. پُل ساختن، خانه ساختن، حتی درخت کاشتن کار است؛ با دست و پاهای ما چیزی در جهان جابجا میشود و قبول داریم کاری انجام شد. وقتی کتاب میخوانیم چیزی در جهان اشیاء جابجا نمیشود ولی از ظاهر ما پیداست در حال انجام کاری هستیم، در حال مطالعه، جابجایی فیزیکی و عینی رخ نمیدهد اما افکار و اندیشه نویسنده به ما منتقل میشود. با او فکر میکنیم، وارد عالم خیال او میشویم اصلا به بهانه افکار او تحرک فکری در ما رخ میدهد اما ما در جای خود ثابتیم. وقتی به چیزی ایمان میآوریم، وقتی کینه یا محبت کسی را در دل داریم، وقتی درکی از معبود در قلبمان خطور میکند و گویی لحظهای خدا را به گونهای میچشیم که مخصوص آن لحظه است. وقتی صبرمیکنیم، وقتی به مقام رضا میرسیم، وقتی در عالم تسلیم یا مقام توکل به سرمیبریم، هیچ چیز پیدا نیست. نه کتابی به دست داریم نه چیزی را جابجا میکنیم نه حتی به سمت قبله نشستهایم، اما بزرگترین اتفاقات در وجود ما رخ میدهد. هرچه کار غیبیتر باشد، بینشانتر است و دایره نفوذش بیشتر، کار قلب علاوه بر گسترش در سطح، در طول رسوخ میکند، حس محبت ما در قلبها نفوذ میکند، عطر تسلیم و توکل ما مدارج آسمان را طی میکند و اهل آسمان را از عطر بودنمان سرمست میکند. ظاهر بسیاری کارها شبیه هم است؛ یکی مسجد میسازد ولی بنای آن بر تقواست، یکی برای نفاق و ضرار، یکی شهادتین میگوید تا جایی در جهان اسلام پیداکند و خواستههای نفسش را در مناسبات مسلمین تامین کند، یکی شهادتین میگوید چون جانش حضور حق را چشیده و آنچه در جانش رخ داده بر زبانش جاری شده. هر خبری هست در پشتوانه کارهاست قطعا قلب نورانی دست به کار کثیف نمیزند اما هر کار ظاهرا درستی جایی در عالم حقایق ندارد. کار خدا با قلبها پیش میرود امام (ره) هرچه کرد با قلبها کرد نه مدرسه نظام سازی تاسیس کرد و وزیر و دولتمرد برای آینده تربیت کرد، نه سلاح خرید و به فکر نیروی نظامی جمهوری اسلامی بود. همان تحصیلکردههای آمریکا رفته و نان و نمک پهلوی خورده با او بیعت کردند و تا پای جان پای او ایستادند. در سالهای قبل از قیام ۴۲، از ۴۲ تا ۵۷ و پیروزی انقلاب، در سالهای پر التهاب جنگ، امام قلب انقلاب بود؛ قلب او آنچنان سرچشمه ایمان و معرفت بود که در رگهای جامعه جاری شد، جوانهای اهل خوشگذرانی دهه پنجاه ناگهان نماز شبخوانهای جبهه شدند، قلب عالم بنا میکند و همه چیز را در آن عالم معنای تازه میدهد با کمترین جابجایی ظاهری. ما قطعا به سلاح و رزم و علم نیاز داریم اما اینها را هر کافری هم میتواند داشته باشد. شاهکار ملت ایران و امت اسلام در قلبهای آنهاست، در نیروی غیبی آنهاست. آن روزها که بسیاری اهل دین و انقلاب از لغزشهای نسلهای جدید نگران بودند و همه را در ریزشهای انقلاب توصیف میکردند، او که اهل دل بود، او که ولایتش بر قلبهاست و نسبت نفوس همان فرزندان چموش ایران اسلامی را با خود میشناخت، بارها گفت که جوانهای امروز از جوانهای دهه شصت بهترند؛ پای کار انقلابند! و ما بین توصیف او و آمار و مشاهدات و پیمایشهای علمی گیج میشدیم غافل از اینکه آمار، ایمان سنج ندارند پرسشنامهها حقیقت یاب نیستند و احوال قلوب را فقط ارباب قلوب میشناسند. بدون اینکه قدمی از تامین اسباب قوت علمی و اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی کوتاه بیاییم، باید به دو پیشوای انقلاب اقتدا کنیم و دل در کار دلبری و دلدادگی بسپاریم، تا تمدن جهانی آینده را به لطیفترین شکل با نفوذ بر قلوب بسازیم. عالَمی دیگر بباید ساخت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال این مائیم و نفسی که در اکنون مان تا ابدیت حاضر است و هر اندازه در هر حرکتی نسبت به این نفس، خود را معنا کنیم این مائیم و معنایی که از سرگردانی ها رها میشویم به استحکامِ حقیقتی که دو سر هر دو حلقۀ هستی را به هم پیوسته است و این یعنی: «این جهان آن جهان شدن عشق است» و این یعنی آری! «عالَمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی». موفق باشید
بسمه تعاای. سلام علیکم: سحر امامی؛ نمایانگر معنویت انقلاب اسلامی ما همچنان در قبل از انقلاب جا مانده ایم، انقلابی در قلب ما رخ نداده. همچنان اهل دغدغه دنبال استادی میگردند تا سلوکی (موهوم) برای خود داشته باشند و خلسه ای بدون حرکت برای خود رقم زنند. غافل از اینکه زمانه زمانه انقلاب است. پیش از انقلاب اسلامی روح زمانه بگونه ای بود که ایمان و تقدس ظرفیت حضور جمعی نداشت و آن روح ایمانی در تعدادی از علماءربّانی جلوه میکرد و تنها قاضی ها و همدانی ها و بهجت ها را نشانه میرفت. زمانه ی انقلاب، زمانه ی حقیقت ایمان است، زمانه ی شکوفایی وسعت است. روح زمانه _به نشانه رخ دادهای بینظیری که رقم میخورد_ ظرفیتی پیدا کرده که تجلی ایمان را محدود در اشخاص نمیکند و در عین اینکه معنویت را در جمع و عمیق تر از گذشته معنا میکند، (بگونه ای که صرف بودن، رشد را محقق میگرداند) تجلی تامّ شخص محوری ندارد. چه علماءربّانی و عرفانی فانی ای که افسوس حضور در انقلاب اسلامی را هم اینک میخورند!! و آن روح زمانه؛ در اقیانوسی از ظرفیت ها خود را محصور در نقصان افراد نمیکند و در موقعیت های مختلفِ انسان ها خود را می نمایاند؛ هنگامی که همت ها و باقری ها و خرازی ها و آوینی ها و سلیمانی ها و نصرالله ها و سنوار ها و حاجی زاده ها و هزاران اندر هزار ها دیده شدند و حتی وقتی سحر امامی ها دیده شدند، یافتیم که دیگر آن معنویتِ آرمانی و آن قدسیّت محمدی (ص) در راه باریکه ی ستاره دیدن افراد نمیگنجد و در شاهراه جمهوری در جریان است. و این مدعای کوچکی نیست؛ چه اینکه ولی زمانه تمامی سردمداران عزت را با تمجید یاد میکند و آنان را تاریخ سازان ملت ایران میخواند. معنویت غیر از اینست؟ و سحر امامی و باز نفحه ای دیگر از عزت ایمانی ایران نمایان شد؛ آلا فتعرضوا الیها و این ماییم و این اقیانوس معنوی انقلاب که به چشم دل دیده می شود و آن دیده میگوید که: نیک بنگر شاید که رسیده باشی. و نهایت آنکه راه ایمان از راه خدمت به مردم میگذرد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همینطور است که میفرمایید. آری! ما بحمدلله در حضور عرفانی خود در بستر انقلاب تا آنجا میتوانیم جلو و جلوتر رویم که به فرمایش حضرت امام خمینی با جوانانی روبرو میشوید که در تعالی روح موجب حسرت عارفان و شب زندهداران میشوند و به گفتۀ جنابعالی این در شاهراهِ جمهوری اسلامی محقق میشود با همان نفحهای که ما با عزّتِ ایمانیِ خاصی روبرو میگردیم به همان صورتی که در شخصیت خانم سحر امامی به ظهور آمد. چه اندازه خوب است صحنۀ به ظهورآمدنِ ایمانی که در شخصیت آن بانوی محترم به ظهور آمد را با نگاه پدیدارشناسیِ تاریخی بنگریم تا بتوان نسبت خود را نهتنها با آن بانوی محترم، بلکه با همۀ آنانی که شخصیت آنها به نحوی ذیل ارادۀ الهی به ظهور آمده است بر قرار کنیم. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون رو در مورد متن بنرهای تبلیغی در عید غدیر بفرمایید. دوستان همت کردند جشنهای خیابانی تدارک دیده اند در این راستا بنرهایی هم نصب خواهد شد نظر خودشون روی جملاتی در مورد حجاب است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تذکر در مورد حجاب با جملات فاخر کار لازمی است. ولی محدود به این موضوع نباید شد. تذکر به شخصیت مولایمان حضرت علی «علیهالسلام» و جملات حکیمانۀ ایشان بسیاری از انسانها را حتی بیحجابها را به خود میآورد و از این جهت نباید شرایط طوری باشد که میدان حضور افراد بدحجاب تنگ شود به همان دلیل که رهبر معظم انقلاب فرمودند اکثر این افراد نمیدانند. موفق باشید
بسم تعالی، سلام علیکم استاد: در مطلب سیر مطالعاتی شما، دیدم نوشته شده مباحث عدل الهی، بعد هر چه در سایت جستجو کردم مباحث عدل الهی شما را یافت نکردم، بسیار مشتاق به استفاده از آن هستم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «عدل الهی» را میتوانید در جزوۀ «معارف ۲» که روی سایت هست دنبال فرمایید. و چنانچه مایل به شرح صوتی آن میباشید با حاج آقا نظری به شماره 09136032342 تماس بگیرید تا دی وی دی آن صوت را برایتان پست کنند. موفق باشید
سلام خدا قوت: پرسشی دارم و البته به امید راهجویی و آن اینکه وقتی حرف از ادامه دادن خود در تاریخی که جلویمان است (و آن انقلاب اسلامی است) میزنیم، حرف از عالم داشتن و دیدن افق و نه صرفا اعتقاد داشتن و قبول داشتن است به میان میآید. به قولی بعد از امثال حاج قاسمها بود که دیدیم جهاد زندگی کردن است نه چیزی کنار زندگی. یعنی صرف قبول داشتن آقا آن شور و بودن را برای در میدان بودن و سلحشورانه آینده را رقم زدن به ارمغان نمیآورد. و باید آنچه ولی میبیند را ببینیم یا به قولی هم افق و هم عالمش شویم. نمیخواهم بگویم چگونه و چطوری و از این قبیل چیستیها که شاید بشود اینگونه هم پرسید. نمیدانم. چندین ماه و شاید ماههاست میخواهم بپرسم اما خودم را پس میزنم که پرسیدنی نیست. آری! جز به اشاره نمیتوان از عالم حاج قاسمها گفت. که درک میکردند. از طرفی به آسانی هم نمیشود از بیعالمی نجات پیدا کرد. غرض. گویا پیداست که از چه چیز بیچاره میشوم و پناهی جز نوشتن نمییابم. و گویا شما دستم را خواندهاید. مگر عالمداری با اینگونه نوشتن میشود. به خویشتن که مینگرم، آتش طلب را میبینم. اما آتش طلبِ طلب حاجقاسمها نه آن آتش و طلبی که جان ایشان را میگداخت و نشان از عالمی بود که دربرشان گرفته بود. آن آتشی که سید حسن آن طور از خدایی که سید علی نشانش داده بود سخن میگفت آن آتشی که حسن تهرانی مقدم را عاشق مبارزه با صهیونیست کرد و بود و نبودش بود. صبر چگونه است تا از بیعالمی بِرَهیم و «مژده بده مژده بده یار پسندید مرا» را به انتظار بنشینیم. گفتهها، توان بیان ناگفتنیها را ندارند و شما مرد خواندن نانوشتنیها هستید. یا علی مدد
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدید کافی است به خود آییم و خود را در تاریخی که آغاز آن با انقلاب اسلامی است احساس کنیم. حضور در آینده با درک زمانه و روشنکردن راهی که در پیش است، فراهم میشود و غفلت از حضوری که در پیش است، همان بیخردی و جهل و نشناختن زمانه است که در روایات از قول حضرت صادق «علیهالسلام» داریم: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ بَصِيراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه» لازم است بر عاقل كه نسبت به زمانه خود بصیر باشد و با پیشآمدها مطابق شأن و بصیرتی که دارد برخورد کند و حافظ زبان خود باشد تا مطابق زمانهاش سخن بگوید.
آیا جز این است که اهل نظر باید به امکانهای زمانه بیندیشند و در طلب چشمانداز آینده باشند؟ زیرا بدون آن چشمانداز، آینده معنا ندارد و گرفتار تکرار زمانه میشویم. به نظر میآید آینده انقلاب اسلامی، آیندهای است که در آن انسانها معنای دیگری به خود میگیرند ماورای انسانِ گرفتار پوچیها. عرایضی تحت عنوان «راز امیدواری به آینده در تاریخ انقلاب اسلامی» شده است که امید می رود تا حدی آن نوع حضور که از یک طرف حضور در جهان درونی خود می باشد و از طرف دیگر جضور در جهانی که جهان آینده است را در مقابل عزیزان بگشاید. در این رابطه از مطالعه کتاب «ما و راه کربلایی شهید رئیسی» از انتشارات سرای هنر و اندیشه سها غفلت نفرمایید. https://eitaa.com/soha_sima/4950 موفق باشید.
سلام استاد عزیز: مدتی پیش از طریق یکی از سخنرانان با شما آشنا شدم و چه سعادت بزرگی نصیب بنده شد.🌹 امیدوارم این پیام طولانی نشه و پیشاپیش از وقتی که میگذارید تشکر میکنم. دختر جوانی هستم. از نوجوانی درگیر اضطراب و افسردگی بودم و این به صورت ژنتیکی هم به من رسیده. جلسات زیادی مشاوره رفتم و داروی آرامبخش هم حدود دوسال مصرف کردم. افکار تکرار شونده و وسواسی دارم که تماما روی جسم ام اثر میگذاره. (این افکار به مسائل دینی وارد نشدند، مدام از اینکه حالم بد بشه وقتی بیرون از خونه هستم یا اینکه علائم ساده جسمانی را یک بیماری خطرناک تصور میکنم و..!) موهوماتی که بسیار با آنچه عقلم در مورد خدا، آخرت و.. باور دارد فاصله دارند اما این موهومات سیطره پیدا کردند و توانستند کنترل جسمم رو از دست من خارج کنند. با مصرف داروی روانپزشکی غیرشدید، جسمم آرام میشه اما افکار اینجا هم من رو رها نمیکنند! به تازگی کتب معرفت نفس شما را آغاز کردم و خودم رو در مقایسه با این مطالب ژرف سرزنش میکنم: کسی که از بیرون رفتن خودش واهمه داشته باشه، کسی که زندگیش با خوردن قرص کنترل بشه و... این آدم به درد امام زمان میخوره؟ این آدم چیزی ازش درنمیاد! ازتون تقاضا دارم دید صحیحی در مورد این موضوع به بنده بدید و راهکاری بدید که دلم با آنچه عقل بهش باور داره آرام بگیره.
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که متوجه شدهاید هر اندازه ما ذهن خود را مشغول معارف عمیق و عمیقتر کنیم «توهّمات» نمیتوانند ما را مشغول خود کنند. در این رابطه پیشنهاد میشود پس از مطالعۀ کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، به مباحث قرآنی که در سیر مطالعاتیِ سایت پیشنهاد شده است بپردازید. موفق باشید
با سلام و تحییت خدمت شما استاد طاهرزاده: میشه خصوصیات امام جواد (ع) رو بهم بگین چیه؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: نام مبارک آن حضرت، همۀ شخصیت آن حضرت را به میان آورده است. در این مورد خوب است به جزوۀ https://lobolmizan.ir/special-post/1202 و https://lobolmizan.ir/special-post/376 رجوع فرمایید. موفق باشید
سلام وقت بخیر: خدا قوت. من امروز وارد کانال شدم از گوگل یه مشکلی پیش اومده نمیدونیم چیکار بکنیم من برادرم خارج از کشور زندگی میکنند و زنداداشی دارم یعنی واقعا خیلی خوب هستش از هر لحاظ اخلاق رفتار هر چیزی ولی تازگی ها بهمون گفته که داداشم اخلاقش عوض شده اصلا باهاش قشنگ حرف نمیزنه رابطشون کلا سرد شده ولی قبلاً اینطور نبود خیلی داداشمم پسر خوبی هست ولی نمیدونم چرا اینطور شده دوتا هم بچه دارن بنده خدا زنداداشم توی دیار غربت تنها هست، داداشمم بخواد باهاش سرد رفتار بکنه براش خیلی سخت میشه بهمون گفتن که نمیدونم طالعشون با هم یکی نیست ستارشون و اگر زن داشمون اسمش رو عوض بکنه درست میشه و از این حرفها ممنون میشم یه راهنمایی بفرمایید که این درسته یا چیکار بکنیم رابطشون گرم بشه🙏🙏
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» که روی سایت هست، مؤکداً عرض شده، نباید خود را دست چنین پیشنهادهایی داد و این یک امر طبیعی است که بعضاً در زندگی پیش میآید و با بازخوانی نسبت به گذشته، افقی برای اُنس با صفایی جدید پیش خواهد آمد. موفق باشید
سلام استاد: نظرتون را راجع به اظهارات شیخ قمی در خصوص تاریخ تحلیلی اغتشاشات از برجام تا سند ۲۰۴۰ استنفورد میفرمایید. لینک کانال https://eitaa.com/TablighGharb
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد سخن بسیار است. آن نکتهای که برای جنابعالی به عنوان سؤال مطرح هست را بفرمایید تا در خدمت باشیم. موفق باشید
سلام و عرض ادب: ما به زندگی حیوانی خو کرده ایم در حدی که گاهی نمی توانیم تشخیص بدهیم چه چیزی ما را آلوده و کثیف می کند. منظورم حرام نیست. منظورم مواردی است که در حلال و حرام بودن آن به سبب یه سری مسائلی که شنیده ایم تردید می کنیم و یا مسائلی که در نگاه اول یه فرد معمولی مومن، حرام به نظر نمی رسند ولی نفس ما را آلوده می کنند. سوال من این است که بارها و بارها این اتفاق می افتد و گویی هر گناهی باید یک بار اتفاق بیفتد تا متوجه شویم روح مان را آلوده می کند تا از آن دست بکشیم و بفهمیم که این گناه است و به اطمینان قلبی برسیم که نباید به آن نزدیک شویم. و چقدر تلخ و رنج آوره وقتی در سیمای خود٬ پاکی از دست رفته به خاطر یک خطای در ظاهر ناچیز و بی ارزش را به نظاره می نشینیم. چه باید کرد؟ آیا راه «سریع» برای پاک شدن دوباره وجود داره؟ بهترین پاک کننده چیست؟ وقتی بعد از تضرع و گریه و زاری باز هم ناپاکی می بینیم؟ چگونه از این غصه ها رها شویم؟ و آیا اصلا باید این موضوع برایمان مهم باشد یا نباید حتی به پاکی چهره ها دل بدهیم و نباید آن را اصل بگیریم؟ با این موضوع که هر کس به سیمایش شناخته می شود چه می توان کرد پس. ممنون می شوم این سرگشته را چراغی باشید. یا دلیل العاصین.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتۀ اساتید محترم باید در امور معرفتی و عبادی برای خود برنامه داشته باشیم و مطابق آن جلو برویم تا ان شاءالله موانعِ پیش رو یکی بعد از دیگری حذف شوند. موفق باشید
با سلام خدمت استاد گرامیم:آیا عین هستی در برهان صدیقین، همان اسم جامع الله در عرفان است؟ با تشکر از زحمات استاد گرامیم!
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در دو میدان میباشد و نباید بین میدان فلسفی و میدان عرفانی خلط شود. در بحث «عین هستی» به عنوان موضوع فلسفی اساساً موضوعِ اسماء در میان نیست، بلکه هستی به عنوان صرف هستی با وسعت بیکرانهاش مدّ نظر است که بهتر است اگر بخواهیم با نگاه و موضوعات دینی تطبیق دهیم، در مورد عین هستی به «توحید» فکر کنیم. موفق باشید
سلام آقای طاهرزاده: تا حالا کسی از شما پرسیده که چرا مشغول چنین کارهایی هستید؟ منی که سخنرانی حضرت امام خامنه ای و سخنرانی شنبه تفسیر قرآن شما و دوشنبه ها احادیث وجودی شما مرا به وجد می آورد و جانم آرام میگیرد و بعد از آن در تلاطم آنها سپری میکنم! میدانم بیخود نیست این کار هایی که میکنید. چرا غم آنها را میخورید چرا جور آنها را میکشید؟ مطربا اسرار ما را بازگو / قصههای جان فزا را بازگو / ما دهان بربستهایم امروز از او / تو حدیث دلگشا را بازگو / من گران گوشم بنه رخ بر رخم / وعده آن خوش لقا را بازگو / ماجرایی رفت جان را در الست / بازگو آن ماجرا را بازگو / مخزن انا فتحنا برگشا / سر جان مصطفی را بازگو / مستجاب آمد دعای عاشقان / ای دعاگو آن دعا را بازگو / چون صلاح الدین صلاح جان ماست / آن صلاح جانها را بازگو/.
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور زیر سایۀ الطاف الهی و انقلاب اسلامی که آیینۀ ارادۀ حضرت پروردگار است، افتخار بزرگی است تا جهان از طریق آن انقلاب، هرچه بیشتر الهی و انسانی شود. معنای زندگی در این زمانه در واقع همین است که راهی را خداوند در مقابل ما گشوده است تا زمینگیر نباشیم. خدا کند در ماجرای عهد الستی که جان ما به مشاهدۀ ربوبیت حق مفتخر شد همچنان حاضر باشیم و در جواب سؤال حضرت حق که فرمود: «الست بربکم؟» بتوانیم بگوییم: «بلی شهدنا». داریم ربوبیت تو را در آیینۀ انقلاب اسلامی و آیینۀ تشییع سید حسن نصرالله مینگریم. موفق باشید
سلام علیکم استاد: وقت بخیر. من خیلی به کلام و مباحث کلامی علاقه مند هستم. متاسفانه در حوزه استادی عقاید را تدریس می کنند که اتفاقا از مباحث استاد طاهرزاده هم مطرح می کنن و می فرمایند قبل از شروع کلام حتما یک دوره شرح ده نکته را داشته باشید. اما چیزی که یک هفته است ذهن من را به خودش مشغول کرده این هست که آیا استاد طاهر زاده با این روش استاد ما موافق اند، روش استاد ما این هست که مدام ما را تحقیر می کنن و اجازه حرف و بحث سرکلاس نداریم، مدام بحث شون این هست که شما مغرور هستید و باید غرورتون شکسته بشه! من از این بابت که همه را کوچیک می کنن ناراحت هستم و از شناختی که به خودم دارم، ممکن هست مبحث کلام را دیگر پیگیری نکنم. راهنمایی بفرمایید که من چه کنم؟ شاگردهای قبلی هم به استاد اعتراض داشتن، ولی ایشون میگند که من مانند امام خمینی هستم و بستگی به شما داره که با جمال من روبه رو بشید یا جلال من و من تغییر نخواهم کرد! آیا اساتید در قدیم این سبک را داشتند؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّماً تحقیر عزیزانی که به دنبال حقیقت هستند، امر پسندیدهای نیست. ما خاک پای افرادی هستیم که با دلهای پاک خود به سوی کسب معارف الهی قدم نهادهاند. آری! علم کلام برای هرکس که بخواهد در مسیر دینداری جلو برود، لازم است تا عقل او بتواند در میدان شبهات از عقاید حقهاش دفاع کند. با توجه به این امر به نظر میآید چنانچه انسان در «معرفت نفس» وارد شود بهتر میتواند مباحث علم کلام را درک کند و حقّانیت آن را تصدیق نماید، والله اعلم. موفق باشید
سلام و احترام: ضمن تبریک ایام خواهش میکنم در مورد حب خیالی، قلبی، روحی، سر وجودی و ذاتی توضیح بفرمایید ممنون
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکات عرض عریضی دارند. آری! اگر در محبوب نظر به صورت خیالی او باشد، حبّ خیالی است و اگر نظر به حقیقت وجودی او گردد، حبّ قلبی است و بقیه در همین راستا میباشد با شدت بیشتر. از آن جهت که در این دستگاه «روح» باطنِ قلب، و «سرّ» باطنِ روح است. نکاتی در این مورد در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که روی سایت هست، مطرح شده. موفق باشید
