بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
39681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و خدا قوت: طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق. استاد گرامی در ده نکته معرفت نفس، رسیدیم به مبحث مرگ. در روایات در مورد اجل مسمی و اجل معلق چیزی بیان شده که کدومش بیشتره؟ در ذهنم این هست که درصد خیلی زیادی از افراد با اجل معلق از دنیا میرن درسته یا نه؟ متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً همین‌طور است. به نظر می‌آید در کتاب «خویشتن پنهان» این مطلب بیشتر روشن شده باشد. موفق باشید

39574

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت استاد عزیزم: بنده جوانی هستم که به لطف خدا علاقه مند و توانمند جهت حضور در عرصه های تصمیم گیری و مدیریتی کلان، در نظام اسلامی هستم، چرا که از خداوند متعال خواستم برای حکومت اسلامی و تحقق اهداف آن، تاثیر گذاری عمیق و وسیعی را داشته باشم. ولی بحث اینجاست که بایستی برای تحقق آن هدف مهم برنامه ریزی لازم جهت رشد در نظام اداری را داشت و عقل این مهم را تأیید می کند. اما مسئله مهم‌ بنده این است که چگونه باید این پله های ترقی را طی نمود که مخالف با اخلاص و معنویت و عزت نفس بنده نباشد. الان وقتی مشاهده می کنیم معمولا رشد افراد قائم به اشخاص و جریان ها بوده...!! استاد عزیز حقیقتش چگونه باید این روند را طی کرد که خدشه به اخلاص، معنویت و عزت نفس انسان وارد نشود!؟ از طرفی این نکته مهم مورد توجه است که خدمت خالصانه در نظام اسلامی براساس مأموریت الهی است و باید از خدا انتظار آن را کشید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال هر آنچه به حکم وظیفه و توانایی‌های خود برایتان پیش می‌آید و می‌توانید انجام دهید را، انجام دهید و از آن به بعد خود خداوند است که وقتی ما با نیت خالص جلو برویم، مسیرهای بعدی را می‌گشاید. آری! به خوبی متوجه هستید که نباید در این موارد فخرفروشی کرد. موفق باشید

39504

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت استاد عزیزم: در بحث برهان صدیقین در بحث اقامه دلیل بر هویت تعلقی سوالی دارم. در آنجا بیان شده است که ممکن بالذات لا اقتضاء است. و این واجب بالذات است که به آن وجود می‌دهد و واجب بالغیر می‌شود. و تا وقتی که واجب بالذات بخواهد این واجب بالغیر خواهد بود. حال سوالم آن است که اگر این ظهور و به وجود آمدن ممکن بالذات نباشد، دیگر خبری از واجب بالذات نخواهد بود. آیا در این صورت خود واجب بالذات خواهد بود یا نه؟ سوال دوم آیا می‌شود واجب بالذات باشد وهیچ خبری از واجب بالغیر نباشد؟ با تشکر از زحمات شما استاد گرامی!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی حضرت حق عین وجود است و وجود همۀ مخلوقات به اوست، در ذات خود عین وجود است اعم از این‌که ممکن‌الوجود یعنی ممکنِ بالذات موجود باشد یا نباشد. ۲. فکر می‌کنم فرض آن محال نیست. موفق باشید

39471

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقت بخیر: امام صادق (ع) فرمود: وقتی شما حج خودتان را به عده ای هدیه می کنید، ثواب آن هم به تک تک آنها می رسد و هم به خود شما می رسد. منبع: فایل متنی برنامه سمت خدا (حجت الاسلام عالی) 27/6/90 https://article.tebyan.net/UserArticle/AmpShow/652778 ببخشید این متن گفتگوی استاد عالی در برنامه ی سمت خداست. متن را خواندم و بنده استاد عالی رو هم قبول دارم که ایشون عالم بزرگواری هستند. ولی سوالی که برام پیش اومده اینه که مگه اصلا ما لیاقت داریم که برای امامان و به نیابتشان حج به جا بیاریم. یا صلوات و ختم قرآنی هدیه کنیم؟ آخه وجود امام پاک و معصوم است. چطور حج و صلوات های ما به نیابت از امام مورد قبول میشه. معرفتی که آنها داشتند که ما نداریم! وقتی میخای کاری برای کسی انجام بدی و نائب می‌گیری، مگه نباید هم درجه ی اون شخص باشی. آخه امام کجا و اعمال ما کجا؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علی القاعده باید منظور آن باشد که ذیل شخصیت آن عزیزان، آن اعمال شرعی که انجام می‌دهیم در وسعتی بیشتر با توجه به شخصیت آن انسان‌های بزرگ در میان آید. موفق باشید

39460

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: در آستانه سى سالگى هستم. متاهلم و یک فرزند دارم تا حالا تو هر چى تلاش کردم تو هیچ کدوم موفق نشدم. توى حفظ قرآن، زبان عربى، منطق، فلسفه حتى تو گرفتن مدرک دانشگاهیمم موندم. از تربیت فرزند و رفتار با همسر هیچى نمیدونم. اما از یه طرف عاشق رفتن تو مسیر سیر و سلوک هستم. تو همینم تلاش کردم اما باز موفق نشدم از پانزده سالگى تلاش می‌کنم ولى حتى یه ذره هم نتونستم موفق بشم. از یه طرف دوست دارم مثل علامه طباطبايى بشم. امام خمىنى رو درک کنم. تو مسیر انقلاب باشم. اما آنقدر شکست خوردم که نا امید شدم. موندم باز براى شروع از چه شروع کنم؟ تو چه مسیرى حرکت کنم که تو چهل سالگى اینجورى حسرت نخورم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بتوانید در این رابطه با جدیّت و برنامه‌ریزی وارد سیر مطالعاتی سایت بشوید و در ضمن مباحث روزهای شنبه و دوشنبه که بعد از نماز عشاء شروع می‌شود را نیز دنبال بفرمایید. موضوع را می‌توانید در کانال مطالب ویژه دنبال کنید. https://eitaa.com/matalebevijeh موفق باشید

39418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: اگر منظور از عرفان مطالب زیر باشد آیا این مطالب غلط است. و اما آن مطالب: عارف می‌خواهد به فنا فی الله برسد. فنا فی الله یعنی خواست خدا را بر خواست خودش تر جیح بدهد. وقتی عارف به جایی رسید که خواست خدا (یعنی رعایت دستورات شرعی و حلال وحرام) را بر خواسته های دلش ترجیح داد، فانی در الله است. یعنی وقتی به جانش که محل خواست خداست توجه کند نور خدا را می‌بیند. و اینجاست که حدیث من عرف نفسه فقط عرف ربه معنی می‌دهد. چرا که عارف در جان نورانی اش (که با رعایت شرع و حلال و حرام) منور شده است نور خدا را می‌بیند. نظر شما درباره مطالب بالا چیست؟ با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سخن خوبی است. آری! به ما فرموده‌اند: ترجیح دستورات حضرت حق بر امیال خود، همان فنای عبد در ربّ است. موفق باشید

39035

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: وقت بخیر. من هر وقت به وقایع خوب و یا بد گذشته فکر می کنم، شدیدا غم بزرگی در سینه ام حس می کنم و اذیت می شم. حتی به اینکه بچه هام دارند بزرگ می شند و بچگی شان تمام شده قلبم را به درد میاره و غصه ی بزرگی به دلم می‌گذاره. مشکل من چیه استاد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما می‌توانیم با انس با روایات و آیات، جهان خود را آنچنان گشوده نماییم که از این امور ان شاءالله بتوانیم عبور کنیم. موفق باشید 

38995

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی .....................................

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  خدا قوت. با آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای آن عزیزان. بنده هر روز صبح بعد از نماز صبح که در مسجد خدیجه کبری «سلام‌الله‌علیها» برقرار می‌شود، می‌توانم در خدمت عزیزان باشم. مگر صبح یکشنبه. موفق باشید

38770

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: ببخشید ۲ سوال دارم: ۱. درد و از آن طرف لذت چه منشای داره؟ آیا خداوند هم درد و لذت رو تجربه میکنه؟ ۲. با توجه به عبارتی در انتهای دعای ندبه، آیا بعد از چشیدن از حوض کوثر، درد و لذت خاتمه پیدا میکنه؟ یا دیگه نیازی رو تجربه نمی‌کنیم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند عین وجود و عین حضور است و لذا محل تغییر نیست و آن کس را که در نسبت با حضرت حق در حضور باشد، سراسر لذت است؛ لذاتی ماورای لذات مادی و توهّمی. موفق باشید

38655

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر: استاد ببخشید با توجه به این که انسان به خودش علم حضوری دارد و وحدت دارد چگونه می شود که یک شخص ویژگی های خود را اشتباه درک کند یعنی خودش نتواند از برخی ویژگی های روحش بی خبر باشد چگونه می توان علم حضوری به خود را هم تشکیکی در نظر گرفت اگر تشکیکی است. می شود بفرمایید چگونه می توان آن را افزایش داد؟ ممنون از شما مطالب بسیار مفید سایتتون.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. علت آن توهم است که جای حقیقت را می گیرد. ۲. تعمق در قرآن و روایات و معارف حقّه، و در عبادات به حالت سلوکی. موفق باشید

38392

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام و احترام: در باب عینیت ذات و صفات نظر تان درباره مطلب زیر چیست؟ «این تعبیر که صفات عین ذاته، دو معنا میتونه داشته باشه: ۱. هر صفتی مثل علم و قدرت و ... جزئی از ذات رو تشکیل میده و غیر هم هستند؛ که این باطله ۲. هر صفتی که ما به خداوند متعال نسبت میدیم، دقیقا عین همدیگه است و علم عین قدرته و قدرت عین حیات و ... که در این صورت، ما هیچ تصوری از حقیقت علم خداوند نخواهیم داشت چرا که تصور ما از علم، غیر از تصور ما از قدرته و ... فلذا تصور ما از صفات خداوند سبحان، صرفا سلبی خواهد بود.» با تشکر!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در نسبت با ذات خداوند که «احد» و یگانه محض است، صفات او عین ذات او هستند. ولی در نسبت با ما و هر ممکن‌الوجودی، مفهوم علمِ او غیر از مفهوم قدرت اوست. در حالی‌که در ذات، علم، عین قدرت و قدرت، عین علم است و لازم نیست سلبی باشد به این معنا که چنین کمالاتی در ذات او نیست. موفق باشید

37496

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: لطفا سوال رو بارگذاری نکنید. فقط جواب رو. من ایمیل ندارم.......

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر بر بلا در جای خود نوعی زندگی به حساب می‌آید و زیبایی‌های خود را دارد و عذرخواهی از همسرتان، عملاً نوری در قلب ایشان ایجاد می‌کند. موفق باشید

40179
متن پرسش

سلام به استاد گرامی: با تشکر از جوابگویی‌های شما به سؤالات ما، خواستم اگر ممکن است نظر خود را در رابطه با حمله اسرائیل و شهادت فرماندهان عزیز و پیام مقام معظم رهبری بفرمایید. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باز بصیرت تاریخی حضرت سجاد «علیه‌السلام» و این‌که فرمودند: «الحمد لله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء» حمد خدا را که دشمنان ما را از احمقان قرار داد. از آن جهت که ما همواره در حرکت‌های توحیدی تاریخی‌مان، آغازگرِ تاریخی و جهانی در مقابل جبهۀ ظالم زمانه بوده‌ایم و دشمنان احمق ما گمان کرده‌اند با شهادت فرزندان انقلاب؛ حضورِ تاریخی ما متوقف می‌شود. در حالی‌که آری! امروز ایران عزیز با حمله رژیمی که از نظر هژمونی و آبروی تاریخی در بدترین موقعیت خود قرار دارد؛ معنای حقیقی خود را در افکار و اندیشۀ جهانِ انسانی بیش از پیش به ظهور آورده و اگرچه از یک طرف بنا به گفتۀ رهبر معظم انقلاب «رژیم صهیونی با این جنایت، برای خود سرنوشت تلخ و دردناکی تدارک دید و آن را قطعاً دریافت خواهد کرد.» از طرف دیگر آن‌که تجاوز آن رژیمِ فروافتاده از فرهنگ بشری، به ایران موجب شده است تا معنایِ تمدنی ایران در مقابل جبهۀ استکبار به ظهور آید و این بزرگ‌ترین لطفی است که خداوند از طریق دشمنانی این‌چنین فرومایه به ما عطا کرده و این است معنای درک تاریخی جایگاه حمله اسرائیل  به ایران در این زمانه که باید از این جهت نسبت به آن سخت اندیشمندانه اندیشید. موفق باشید.

40147

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: در مفاتیح الجنان قسمت خواص تربت کربلا مطلبی راجع به عمر هزارساله مارها و نابینایی آنها و مالیدن نوعی گیاه به چشمانشان برای بازگرداندن بینایی شان دیدم. چطور با این مطالب برخورد کنیم؟ خداوند طول عمر پربرکت بهتان عطا کند. ممنونم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان در این مورد اینطور فکر کرد که بالاخره نفس و نفوس با مدد از روح متعالی امام معصوم از طریق تربت آن حضرت نفس آنها را توانایی می‌بخشد  تا بهتر بدنشان را تدبیر  کنند. موفق باشید

40139
متن پرسش

سلام و درود بر استاد طاهرزاده عزیز: استاد عزیزم! هم‌زمان با ورود به حوزه علمیه با حضرت‌عالی آشنا شدم، کتاب‌های شما را می‌خواندم، فایل‌های صوتی شما را گوش می‌کردم و گاهی هم در جلسات شما حاضر می‌شدم. از سوی دیگر انگیزه‌ی اصلی من برای ورود به حوزه، عشق به علامه امینی رحمه الله بود که طبیعتاً در مباحث علمی مسیر خاصی را پیش پای من می‌گشود. چند سال پیش در حال حرکت در همان مسیر بودم که ناگهان با پدیده‌ای عجیب روبرو شدم. و آن پیدیده دوستان طلبه‌ و انقلابی بودند که بسیاری از آن‌ها اتفاقا اهل روضه و هیئت هم بودند اما در عین حال دین را به گونه‌ای تقریر می‌کردند که در آن، اعتقاد داشتن یا نداشتن به امامان هیچ نقشی در سعادت دنیوی و اخروی ندارد، بلکه از آن‌جا که عنصر عقیده به حسب ذات و طبیعتش، عامل ایجاد هویت می‌شود، با هر چیزی که رنگ و بوی طرح مباحث اعتقادی داشت و به متمایز شدن شیعه از غیرشیعه می‌انجامید به شدت مبارزه می‌کردند و آن را مانعی بر سر راه رسیدن به تمدن اسلامی برمی‌شمردند. مواجهه با این پدیده ذهن مرا درگیر کرد. گاهی که با این دوستان سخن می‌گفتم، مرا به شما حوالت می‌دادند و می‌گفتند: اینها سخنان استاد طاهرزاده است. اما من هرگز باور نمی‌کردم. چون استاد طاهرزاده‌ای که من می‌شناختم ۱۸۰ درجه با چیزی که آن‌ها می‌گفتند متفاوت بود. هنوز طنین دلنواز صدای زیبای او درباره‌ی فضیلت اعتقاد به تشیع که به مناسبت سالروز شهید مطهری رحمه الله در مدرسه حضرت ولی‌عصر عجل الله فرجه الشریف سخنرانی کرد در گوشم هست. اما یک بار که برای پاسخ به یکی از این دوستان و اثبات این‌که این حرف‌ها نمی‌تواند حرف استاد طاهرزاده باشد شروع به جستجو در سایت شما کردم با چیزی بسیار عجیب مواجه شدم. دیدم حق با ایشان است. همه‌ی آن حرف‌ها حرف استاد طاهرزاده است. اما چطور می‌شد که هم آن کسی که من او را می‌شناختم استاد طاهرزاده باشد و هم کسی که این سخنان را گفته؟! آخر چطور می‌شود استاد طاهرزاده‌ای که در پاسخ به ادعای دلالتِ تعدادی از آیات قرآن بر پلورالیسم (پرسش ۵۶) پس از پاسخ‌های متقن هشدار می‌دهد که: «جالب است بدانید کسانی که در قبل تحت عنوان صراط‌های مستقیم، پلورالیسم دینی را دامن می‌زدند، اخیراً با طرح بشری‌بودن قرآن می‌گویند بعضی از آیات قرآن اندیشه‌های حضرت محمد «صلّی‌الله‌علیه‌وآله» است که تحت تأثیر اندیشه‌های غلط و خرافی زمان خود وارد قرآن کرده است» امروز خودش عینا با استناد به همان آیات، سخنانی از جنس همان چیزی که خودش رد کرده را واگویه کند؟! آیا استاد طاهرزاده عزیز ما که حرف‌های جدید و ۱۸۰ درجه متفاوت خودشان را هنوز به پای مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری می‌نویسند (انگار نه انگار تا دیروز خلاف همان‌ها را خود ایشان از آن بزرگان نقل می‌کردند) در مبانی بنیادین دینی نیز همین‌گونه دچار چرخش به سوی ورژن جدیدی از دین انسانیت شده‌اند اما هنوز تلاش دارند این معارف جدید را نیز معارف شیعی بنامند؟ استاد عزیزم! آیا «در جای درستی از تاریخ ایستادن» جای اعتقاد به خدا و رسول و امام می‌نشیند؟!!! بله. قطعا هر کسی با هر نیتی از مظلومان فلسطینی دفاع می‌کند کارش (خود این عملش) کار درست و ستودنی است و باید دستش را فشرد و این عملش را تقویت کرد. اما باید به این مسئله توجه داشت که مبانی جهان‌بینی متفاوت و بعضا کاملا مخالف، ممکن است در نقطه‌ی واحدی در خوب یا بد ارزیابی کردن یک کنش، اشتراک داشته باشند، یعنی همه‌گی اتفاق نظر داشته باشند که فلان کار پسندیده یا ناپسند است اما این اشتراک در تحسین یک کنش، هرگز مقتضی نفی تفاوت در مبانی جهان‌بینی‌ها و تفاوت در معنای کنش با توجه به خاستگاه آن نیست. بیرون کشیدن یک فضیلت از دل شبکه‌ی معنایی شیعی و تبدیل کردن آن به یک فضیلت خودبنیاد در حقیقت یک چرخش پارادایمی در مبانی معرفتی است که بعد از آن حتی ارجاع به متن دین کاملا بی معنا و بی خاصیت است چون وقتی قرار باشد ارزش‌ها لابشرط از امر اعتقادی باشند دیگر مراجعه یا عدم مراجعه به دین اصلا چه معنایی دارد؟ برای نمونه، مقابله با هژمونی جهانی آمریکا و جنایات فرزند نامشروعش اسراییل خون‌خوار در شبکه باورهای شیعی به معنای مبارزه با طواغیت و دشمنان خدا و اهل بیت علیهم صلوات الله است که طبیعتاً اقتضاءات خاص خودش را هم دارد، اما همین کنشِ به ظاهر مشابه می‌تواند در شبکه‌ی معنایی دیگری معنای دیگر تولید کند و در نتیجه لوازم متفاوتی را در پی داشته باشد؛ که از جمله می‌توان به مقاومت در برابر هر عرف‌ فرهنگی و اجتماعی جاافتاده یا هنجارهای جنسیتی و یا مقاومت در برابر دین یا قرائت‌ رسمی از دین باشد بلکه به دیگر سخن می‌توان گفت از لوازم این نگاه، مقابله با هر کلان‌روایتی از عالم و آدم است حتی اگر آن کلان‌روایت روایت قرآن کریم باشد. به نظر می‌رسد در این نقاط اشتراکی، راه‌حل آن است که به جای آن‌که آن کنش (محل توافق) را از جای خودش برکشیده آن را به جای باورهای بنیادین اعتقادی بنشانیم باید با حیث التفاتی قاعده‌ی الزام با آن مواجه شویم تا ضمن تقویت آن کنش خوب در سطح جهانی، از یک سو بابی برای گفتگو در امور اختلافی بگشاییم و از سوی دیگر از افتادن در ورطه‌ی برکندگی از هویت شیعی جلوگیری کنیم. اساءه ادب حقیر را ببخشید! همیشه ارادتمند شما بوده و هستم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلماً دینداری حقیقی رجوع به توحیدی می‌باشد که آخرین پیامبر صلوات الله علیه با این بشر به عنوان آخرین بشر و با استعدادهای آخرالزمانی در میان گذاشته است و ذیل اسلام وجود شخصیت‌هایی که نماد کامل و متعالی ایمان هستند یعنی امامان معصوم باید مدنظر باشد تا انسان در مسیر هدایت الهی و انس با حضرت محبوب قرار گیرد. در این رابطه بقیه سخن‌ها و اشارات و نسبت‌ هایی که به کمک دیگر انبیاء الهی توحیدی هستند، آیا توحید محمدی اجازه می‌دهد که ما دیگر موحدان که با توحید آخرین پیامبر همراهی کرده‌اند را به عنوان اهل ایمان قلمداد کنیم؟ عرض بنده آن است که شواهد قرآنی اتفاقاً ما را در چنین جهانی و با چنین حضوری نسبت به همدیگر پذیرفته است که نمونه آن را در آیاتی مانند قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ و آیه  لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» که حکایت دارد از حضور توحیدی که بین اهل کتاب و اسلام در میان است و چنین ارتباطی با دیگر ادیان همان راهی است که قرآن متذکر می‌شود و این غیر از آن است که متاسفانه بسیاری از بنی اسرائیل این راه را پیشه نکردند و حالت فرقه‌ای به خود گرفتند مگر آنانی که در آیه ۱۶۲ سوره نساء با موضوع برخورد کردند که در عین ایمان به هر آنچه بر پیامبر آخرین نازل شده بود بر آنچه بر پیامبر خود نیز نازل شده بود پایدار ماندند و خداوند آنان را تحت عنوان: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ» معرفی می‌کند یعنی اهل کتابی که چنین خصوصیات برجسته‌ای دارند و در آخر آیه می‌فرماید «أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً» بدین معنا که این افراد با همان حضوری که در دینداری قبلی خود دارند در عین ایمان به وحی محمدی با اجر عظیمی روبرو می‌گردند و در این رابطه خوب است به نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب در پیامشان به همایش ۱۰۰ ساله حوزه قم نسبت به انسانیت مطرح کردند، بیندیشیم که آیا آینده  توحید محمدی تا آنجا جلو نمی‌رود که چنین افرادی در بستر انسانیت خود آن اندازه به اسلام نزدیک می‌شوند که رهبر انقلاب هدف تمدن اسلامی را به میان آوردن چنین انسانیتی  قلمداد می‌کنند. می‌فرمایند: 
تمدّن اسلامی، مبتنی بر توحید و ابعاد اجتماعی و فردی و معنوی آن است؛ مبتنی بر تکریم انسان از جهت انسانیّت ــ و نه از جهت جنس و رنگ و زبان و  قومیّت و جغرافیا ــ است؛ متّکی بر عدالت و ابعاد و مصادیق آن است؛ متّکی بر آزادی انسان در عرصه‌های گوناگون است؛ متّکی بر مجاهدت عمومی در همه‌ی میدانهایی است که در آنها نیاز به حضور است، حتماً در این رابطه اندیشیده‌اید که چون حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند و در کنار آن حضرت، حضرت عیسی علیه السلام نیز نازل شوند ملت حضرت عیسی را مخیر می‌کنند  که بر دین اسلام حاضر باشند و یا ذیل حضور توحیدی حضرت عیسی علیه السلام؟ به نظر عزیزان از این روایت چه پیامی برای توحیدی که با حضرت مهدی علیه السلام به میان می‌آید برای ما در میان است؟ حاکی از آنکه توحیدحضرت مهدی علیه السلام جایی برای پیروان دین حضرت عیسی علیه السلام نیز قائل است. موفق باشید
 

40026

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: بنده دانشجو علوم کامپیوتر در یکی از دانشگاه های تهران هستم. قبلا سوالی پرسیده بودم که گفتین باید ساحت قدسی و ساحت تکنیک رو با هم جمع کنید و پیشنهاد دادید حوالت تاریخی عقل تکنیک رو بخونم. بنده صوت های این بحث رو از سایتتون گوش دادم. ولی هنوز هم حس می‌کنم مثل یک عروسک خیمه شب بازی در دانشگاه هستم و تمدن غرب هست که ما رو به بازی گرفته و ما هم عروسک های این بازی. در آخر صوت ها گفته بودین باید به حالت شاعرانگی برسید ولی راه رسیدن به این وضع رو توضیح ندادید. در حال حاضر پیشنهادتون برای بنده که از این حال دربیام و بتونم مباحث دانشگاهی هم جمع کنم چیه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که عرض شد چرا نباید از یک طرف در علوم جدید به عنوان درک استعدادهای طبیعت عمیق شد، و از طرف دیگر در میدان معارف دینی و قرآنی حاضر گشت؟ در حالی‌که بشر امروز ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای دارد برای جمع چندین و چند علم. موفق باشید

39740

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام: آیا خوندن کتاب های رمان (داستان نوجوانان) ما رو از هدف بزرگ زندگی دور میکنه؟ باعث پوچی میشه؟!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از یک طرف انگیزۀ ما مهم است و از طرف دیگر، محتوای رمان‌ها. آری! اگر رمانی مانند «بینوایان» ویکتورهوگو باشد و ما نیز بنا داشته باشیم از طریق آن رمان‌ها متذکر حضور در زندگی به معنای اصیل آن باشیم؛ کار خوبی است وگرنه وقت‌گذراندن است. موفق باشید

39713

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

نماز شب ها تمرکز نداریم و حضور قلب نیست و گاهی اوقات میگیم خیلی خسته ایم و اصلا حس نیست؛ اینجا باید بخونیم حتی بدون حضور قلب و خواب آلودگی یا بزاریم بعدا؟ البته احساس می‌کنم نماز شب رو قبل هرکاری خوندن حتی با خستگی بهتر از خوندن اون بعد از کارهاست با سرحالی، چون نور نماز شب به خود خواب هم اثر میده و از بین می بره و تجربه بوده با این حالت کسلی و خستگی رفته و یجورایی درمانه ولی در کل نمازها بدون حضور قلب و توجه هستیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدون آن‌که به خود سخت‌گیری کنیم، اگر بتوانیم بخصوص در موقعیتی مثل ماه رمضان، نماز شب را حتی در حدّ دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر، به‌جا آوریم خوب است. موفق باشید

39695

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و ادب و احترام: آیا می تونم از جوابتون به سوال 39692 نتیجه بگیرم که «وجود مشکک است ولی نه مبتنی بر ذاتش، بلکه به اعتبار ظهوراتش»؟ یعنی وجود حقیقتا همچنان مشکک به طور غیرذاتی است؟ یا اصلا مشکک نیست ولو غیر ذاتی؟ و سوال دوم اینکه خود قالب ها که وجود به طور مشکک از اونها ظهور کرده، از وجودند و بدون وجود، چیزی نیستند پس به نوعی مندمج در ذات هستن ولو اینکه در ذات چنین تفکیکی نیست؟ آیا برداشتم درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده «وجود» در ذات خود مشکک است و هرچیزی که مشکک باشد، وجهی متعالی دارد که ذات آن چیز است مانند «حیات» که در عین شدت و ضعف‌داشتن، بالاخره مبتنی بر عین حیات است. ۲. آری! هرچیزی که جنبۀ وجودی دارد، مشکک می‌باشد مانند همان حیات و یا علم. و این برعکسِ ماهیات است. موفق باشید

39503

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: استاد بنده طبله هستم و یک مسئله ایی در زندگی برایم‌اتفاق افتاده که از شما راهنمایی می‌خواهم. استاد بنده در یک تضادی واقع شدم به این صورت که در هر موضوعی که به آن مشغول می‌شوم می‌دانم سرانجامش پوچ هست یعنی اکثر مسائل برایم پوچ هست و می‌دانم در انتها هیچ ندارد اما در عین اینکه می‌دانم این مسائل پوچ هستن اما به آن ها نیاز دارم از کوچک ترین مسائل مثل امور روزمره حتی محبت و عاطفه از دیگران تا بزرگ ترین مثل علوم مختلف یا اهداف متفاوت هر کدام‌را که انجام میدم یا نگاه می‌کنم می‌دانم پوچ هست از طرفی به این گونه مسائل نیاز دارم به عنوان مثال عاطفه از سمت خانواده در نظرم پوچ هست به این معنی که نمیشه بهش دل بست چون محدوده اما به آن نیاز دارم یا اموری دیگر که‌پوچ هستن اما به آن ها نیاز دارم و هنوز هم نتوانستم از این موقعیت خارج شوم یعنی در دوگانگی هستم. با کتب معرفت نفس شما هم آشنایی دارم و دیده ام دیگران را به این سمت سوق دادین ولی نتوانسته به صورت حضوری آن را در زندگی پیاده کنم خواهشمندم راهنمایی بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از طریق «معرفت نفس» می‌توان متوجۀ حضوری شد که از اکنون تا ابدیت در آن حلضریم و این حضور را باید با اُنس با حقیقت بخصوص با تدبّر در قرآن زنده نگه داشت و در نسبت با آن حضور وظایفی نسبت به خود و به اطرافیان خود برایمان پیش می‌آید که در جای خود معنابخش خواهد بود. موفق باشید

39495

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد خدا قوت: استاد از نظر سلوکی چرا بین الطلوعین باید بیدار و در حال حضور بود؟ آیا خورشید حقیقت نیز در آن زمان به جلوه ی فیض خاص طلوع می‌کند؟ که اگر در حضور نباشیم از جلوات خاصش بی نصیب می‌شویم؟ البته می‌دانم پاسخ تان مثبت است ولی عمیق تر می‌فهمم ان شا الله

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در نسبت بین ارض و سماء فکر کرد. به این معنا که هر آنچه که در عالم ارض به ظهور می‌آید حکایتی از عالم ملکوت و سماء معنوی است. و در همین رابطه در کشف محمدی «صلوات‌الله‌علیه‌واله» این نکته به میان آمده است تا ما زمینه‌های اتصالِ هرچه بیشتر به عالم ملکوت را در عالم ناسوت متوجه شویم و نسبت به آن بهترین اقدام را انجام دهیم. آری! بین الطلوعین حکایت عبور ِ ظلمات است و به ظهورآمدنِ نور. همچنان‌که پیامبر خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» ما را متذکر ظرفیت ماه‌هایی مانند رجب و شعبان و رمضان نموده‌اند. بنا به گفتۀ جناب میرفندرسکی:
چرخ با این اختران نغز و خوش زیباستی
صورتی در زیر دارد هرچه بر بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
این سخن را درنیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصرستی وگر بوعلی سینا ستی
 موفق باشید
 

38717

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام آقای طاهرزاده: ممنونیم از جلسه جوان و انتخاب بزرگ که گذاشتید مطالب ویژه. واقعیتش بعضی جلسه ها رو نمی‌فهمیدم اصلا چه حرفی گفته میشه ولی این خیلی ساده و راحت بود کامل فهمیدم. از آقای مهدی رحمتی فر هم متشکرم

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جنابعالی نسبت به چنین حضوری آرزوی توفیق دارم. موفق باشید

40159
متن پرسش

سلام بر استاد عزیز تر از جانم: ۱. استاد شما این‌همه توی کتاب هدف خلقت توضیح دادید ما اومدیم به زمین تا تمرین کنیم از عوامل منحرف کننده از خداوند فاصله بگیریم و اسماء الله رو ملکه کنیم. خب این فعالسازی اسماء در درونمون دقیقا چه شکلیه؟ هیچ حرفی درمورد شیوه‌ش زده نمیشه. ۲. من افرادی رو می‌بینم که شریعت رو رعایت نمیکنن اما بسیاری از اسما‌ء الله درشون فعال تره، خصوصا رحمانیت و رحیمیت. خب اینا میرن جهنم؟ اصلا شیوه ی تشخیص فعال بودن این اسماء به چه صورته؟ ۳. استاد من با فلسفه وجودی جهنم خیلی مشکل دارم. یه جا خوندم جهنم یعنی عدم تطبیق با بهشت، ولی من تو قران همچین چیزی ندیدم! فقط نوشته آب جوشان و آتش و مذاب و... آخه خداوند بی نهایت مهربان چرا باید همچین چیزی خلق کنه حالا هرچقدر هم که مخلوق معصیت کار باشه. نمیشه در شیوه ی درمانیش کمی لطیف تر برخورد کنه؟! ۴. از یه طرف میایم بریم عباداتمون رو زیاد کنیم، میگین به نتیجه نمی‌رسی برو معرفتت رو زیاد کن. از این طرف میشینیم پای کوه کتاب و سخنرانی، گیج تر از قبل میشیم و بعد دوباره میگین علم عشق در دفتر نباشد!! ای بابا استاد بالاخره بریم مسجد یا مدرسه. هرجا میریم انگار میکده یه جا دیگه‌ست! خب آدرس این میکده رو به ما هم بدین دیگه. عمرمون تو سرگردونی بین این کتاب ها و استاد ها گذشت. همه‌ش رمز آلود و مبهم حرف میزنین ۵. این سوال شدیدا ذهنم رو دگیر کرده. از وقتی با شما آشنا شدم بنظر میاد دینداری هم یک رشته ایه مثل بقیه رشته ها و حرفه ها که پیشرفت و ترقی درش مستلزم مطالعه و درس خوندنه. خب استاد اگه یکی اندازه ی شما به مطالعه علاقه نداشته باشه یا اصلا ظرفیت مغزیش رو نداشته باشه باید چیکار کنه؟ اون از این‌همه معارف و چرایی احکام و... بی بهره میمونه. انگار باهوش ها و درسخون ها تو دینداری هم موفق ترن! خب هوش رو که خدا میده باید چه کنیم. (بله یادمه توی شرح صوت ها گفتید اون پیرمرد بی سواد بی دندون که میره نماز جمعه علمش بیشتره ولی خب تو کت من یکی که نمیره. ۶. استاد! تو رو خدا اینو راستکی جواب بدید. چجوری اینقدر باهوشید؟! چجوری اینقدر درس میخونین؟! این ظرفیت رو از کجا آوردید؟ ۷. اگه بخاطر خدا آدم از خواست دل خودش بگذره، چیزی گیرمون میاد توی این دنیا هم؟ کاش دلم آروم می‌گرفت استاد. همه‌ش بهانه میگیره. اینقدر نق می‌زنه اصلا نمیتونم صدای آسمون رو بشنوم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گویا دوست دارد یار این آشفتگی. به همان معنایی که در آن حاضر شده‌اید تا این سرگردانی را به نحوی و به شکلی به سر و سامان برسانید. می‌فرمایید چرا خداوند در جهنمش اینقدر سخت‌گیری کرده است در حالی که اساساً همه حرف خداوند آن است که ای انسان‌ها شما در بهشت و جهنم مهمان سفره خود هستید. فرمود: «أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ.» اینکه در قیامت گرفتار آتش می‌شوند به جهت اعمالی است که انجام داده‌اند، بدین معنا که صورت همان اعمال غیر صحیح آن ها آتش جهنم است و خداوند با تذکرات دینی خواست ما مرتکب اعمالی نشویم که منجر به آن آتش شود. که البته بحث آن مفصل است. عرایضی در شرح سوره واقعه در این رابطه به میان آمده است. 
آری اگر کسی در  صفای انسانی خود فعالیت کند به همان اندازه نتیجه می‌گیرد. می‌ماند که آیا بدون حضور در راه‌های زیبایی که شریعت الهی مقابل ما گذارده می‌توان به آن نتایج متعالی رسید؟
لازم نیست که خود را در مسیر کسب معارف و انجام وظایف به زحمت بیندازیم، مهم این است که درمیدان معرفت نفس خود متوجه شویم حقیقتاً ما ابد داریم و برای حضور در آن ابدیتِ جلیل القدر چگونه خود را حاضر کنیم که بهترین ابدیت نصیب ما شود.
 در رابطه با اینکه انسان در نسبت با عالم و آدم متوجه زیبایی عالم و آدم شود، خوب است به موضوع اسماء الهی که در جان انسان نگاشته شده است بیندیشید، نکاتی که در دو جلسه اخیر بحث سوره مبارکه بقره مطرح شد. https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/quran/baqarah/speech/hHf_Tafsir_soreh%20_Baqarah-11.MP3
https://cdn.lobolmizan.ir/uploads/quran/baqarah/speech/DNz_Tafsir_soreh%20_Baqarah-12.MP3
مهم آن است که انسان در مسیری که خداوند در مقابلش قرار داده قدم بگذارد و بداند. «رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.» خوب است در این رابطه به بحث های شرح کتاب معاد که روی سایت هست سری بزنید. https://lobolmizan.ir/book/94?mark=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AF .موفق باشید

 

40005

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز: هگل معنای انسان را وابسته به شهر می‌داند، آیا این گزاره از نظر فلسفه اسلامی و اسلام درست است؟ آیا اینکه انسان خودش بشود حتما لازمه این است که خودش را در قالب نقشی در اجتماع ارائه دهد وگرنه بی معناست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نکته که جناب هگل متذکر می‌شود یک امر تاریخی است که جهان امروز برای هر انسان به معنای شهروند، معنای دیگری دارد از آن جهت که انسانِ امروز در نسبت با شهر می‌تواند خود را معنا کند. کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی پیش رو» را حاج آقا حسینی شرح کرده‌اند و در این مورد می‌توانید مطالب را با دقت بیشتر دنبال بفرمایید. https://eitaa.com/joinchat/4091478490Cb04d9047b2. موفق باشید

40004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عزیزی در پرسش شماره ۲۹۶۸۶ فرموده بود که هدف از تجلی جلالی و قبضی که حاصل می‌شود، این است که عیب های بنده به او نشان داده شود و عیب ها را برطرف‌کند. همچنین فرمودند که شما در مبحثی دیگر فرموده‌اید که اوایل سلوک دری باز می‌کنند و راهی را نشان می‌دهند و بعد آن احساسات معنوی از میان می‌رود و می‌گویند حالا این راه را طی کن. خواستم اگر می‌شود در مورد تجلی جلال خداوند یا غنای ذات ابدی و همین جلال بعد از جمال اندکی بیشتر توضیح بدهید یا اگر جزوه‌ای، کتابی، درس‌گفتاری برای مطالعه هست، معرفی بفرمایید. و سوال دوم هم اینکه آیا آن احساسات معنوی که در ابتدای راه سلوک برای آدم پیش می‌آید و نور حق را در موجودات و در جای جای زندگی می‌بیند، واقعا برای همیشه از میان می‌رود؟ سوال سوم اینکه اگر گناهی انجام داده باشیم که این قبض، حاصل آن گناه باشد، چه باید کرد؟ توبه کردن، عمل صالح انجام دادن و صبر کردن کافی است؟ با چه نگاهی باید به این مسئله نگاه کنیم؟ سوال چهارم اینکه اگر امکانش هست لطفا مطلبی که فرموده‌اید اوایل سلوک دری را باز می‌کنند و بعد آن را می‌بندند و می‌گویند راه را طی کن را مشخص کنید. اگر لینکی بدهید یا عنوانش را بگویید متشکر می‌شوم. سپاسگزارم؛ التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این قاعدۀ سلوک است و هرکس در راه قدم گذاشت، خودش متوجۀ تجلیات جمالی و جلالی می‌شود. اگر مایل باشید به طور مفصل این موضوعات را دنبال فرمایید خلاصۀ شرح کتاب «گلشن راز» از جناب شبستری روی سایت هست. خوب است به آنجا رجوع شود. https://lobolmizan.ir/leaflet/1609?mark=%DA%AF%D9%84%D8%B4%D9%86%20%D8%B1%D8%A7%D8%B2. در مورد سؤال سوم، نظری به جواب سؤال شمارۀ 39991 بیندازید خوب است. قسمت چهارم سؤال نیز در شرح «گلشن راز» به خوبی از آن سخن‌ها به میان می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی