بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
40775

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با عرض سلام و وقت بخیر: استاد گرامی سوالی در مورد ذهن انسان داشتم. در سخن علوم جدید یکی از ویژگی های ذهن این است که دائم در گذشته و آینده، در غم گذشته و ترس آینده سیر می کند و به نظرم اغلب این موارد ذهنی هم با قیافه و شکل مراقبت از شخص و دلسوزانه ظاهر می شود. حال اینکه با بررسی این موارد این ویژگی های شیطان است که دروغی را زینت می دهد. استاد ذهن در چه مرتبه ای از وجود انسان است؟ با تشکر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ذهن، مرتبه‌ای از مراتب نفس ناطقه است. در این مورد خوب است به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» رجوع فرمایید. موفق باشید

40765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و نور خدمت استاد گرامی: استاد آیا این فهم از بدن و روح درست است؟ آیا منظور ملاصدرا (ره) از جسمانیت الحدوث بودن روح مانند این مثال می‌توان فهمید که جریان بخار آب و قطره. روح را که همان حالت بخاری بودن است هنگامی که وارد عالم ماده می گردد مانند برخورد بخار با ظرف سرد ماده است و تبدیل شدن به قطره یعنی جسم همان روح متجسد است. آیا این نگاه درست است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدّ مثال، مثال خوبی است از آن جهت که روح، با حضور در جسم متعیّن می‌شود و از این جهت جناب صدرا می‌فرماید: ««النفس كمال الأول لجسم طبيعي آلي ذي حيوة» يعنى نفس، كمال اول براى جسمِ زنده‏ اى است كه با آلات و ابزار- مثل دست و چشم- فعاليت مى‏ كند. در این مورد خوب است به سؤال و جواب شماره 25059 رجوع فرمایید. موفق باشید

40750

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و عرض ادب: وقت به خیر. در پاسخی که به سوال ۴۰۷۴۶ فرمودید؛ مطالعه و درک فلسفه غرب و همچنین اسلامی، عمیقاً دغدغه بنده هست و چندسال است که فکرم را مشغول کرده. نمی‌خواهم بیش از این معطل بمانم چون راهنمایی برای مطالعه‌ام نداشته ام. شیوه مطالعه به صورت شخصی؛ چون به استادی که غرب را خوب فهمیده باشد دسترسی ندارم که یک در یک سیر مطالعاتی با ایشان همراه شوم. ممنون می‌شوم مسیری که حضرتعالی پیموده‌اید اگر قابل می‌دانید در اختیار بنده نیز بگذارید که به آن نوع حضوری که می‌فرمایید از هر دو فلسفه اسلامی و غرب معاصر دست یابم. منتظر مجموعه رهنمودهای شما در این خصوص هستم؛ هر آنچه که مناسب است از کتب و صوت ها و آثار متفکرانه متعدد و... همچنین اگر حضرتعالی به این مباحث مبسوط و مفصل پرداخته‌اید که صوتها و کتب هم موجود هستند بسیار بسیار خوشحال می‌شوم استفاده کنم. بسیار سپاسگزارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید برای شروع بعد از آنکه تا حدی با فلسفه صدرایی آشنا شدید جزوات فلسفه غرب که روی سایت هست خوب باشد https://lobolmizan.ir/leaflet/397?mark=%D8%BA%D8%B1%D8%A8   و https://lobolmizan.ir/leaflet/960?mark=%D8%BA%D8%B1%D8%A8    موفق باشید

40650

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام وقت بخیر و التماس دعا خدمت استاد طاهرزاده ی عزیز. ببخشید که وقت تون رو می گیریم چیزی که از بعضی سخنان شما متوجه شدم (شاید برداشت بنده اشتباه هست) این هست که در بحث ازدواج همسر آدمی چیزی از پیش تعیین شده هست (همانند پدر و مادر انسان) پس استاد تکلیف آدم ها در بحث ازدواج چیه من پسری رو می‌شناسم از لحاظ اخلاق و دین و کاری بودن خوب هست و چند جا به خواستگاری رفته و با اینکه تو‌ محیط کوچکی هستن و شناخت خوبی از همدیگه دارن جواب منفی بهشون میدن مگه نه تو احادیث داریم که حضرت امیر علیه السلام می فرماید: رسول مکرّم اسلام فرمودند: وقتی کسی به خواستگاری، به خانه شما آمد که شما از اخلاق و دین او راضی هستید، او را زن بدهید، به رسول خدا عرض کردم آیا اگرچه نَسب پستی داشته باشد؟ حضرت فرمودند: اگر از اخلاق و دین او راضی هستید، کافی است که به او زن بدهید و البتّه اگر او را به دامادی نپذیرفتید، فساد و فتنه ای بزرگ در زمین ایجاد می شود. ( وسايل الشيعه، حديث 25078) حالا استاد این ها که جواب منفی میدن آیا دچار خطا و گناهی هستن یا نه چون که ازدواج از قبل تعیین شده هست اشتباهی مرتکب نشدن؟ و به نوعی جبراً این انتخاب رو میکنن؟ اگه اینطوری هست فلسفه ی امتحان و آزمایش بندگان چی هست تو این مورد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در هر حال باید به توصیۀ حضرت پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» عمل نمود وگرنه دختران‌ و پسران‌مان بی‌همسر می‌مانند و این غیر از آن بحثی است که می‌فرماید بالاخره هر کودکی از پدر و مادر خاصی به دنیا می‌آید. موفق باشید

40628

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام خدمت جناب آقای اصغر طاهرزاده: وظیفه من چگونه برای من ظرفیت می سازد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: طبیعی است که هر اندازه انسان با معارف الهی آشنا شود، خود به خود شخصیت او شدت می‌یابد. موفق باشید

40593

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام جناب طاهرزاده: از شما راهنمایی می‌خواستم. چند وقتی هست یک حسی سراغ بنده آمده؛ اینکه گاهی به شدت احساس دلتنگی نسبت به خدا می‌کنم یعنی قبلا اینگونه نبود یعنی وقتی صدای قران می‌شنوم یا درباره خدا مطالبی را می‌خوانم یا گوش می‌دهم انقدراین دلتنگی زیاد می‌شود که دوست دارم همان لحظه جناب عزرائیل بیایند قبض روح کنند و بنده به وصال دوست برسم. یعنی جوری می‌شود که آرام و قرارندارم و از شدت دلتنگی گاهی گریه می‌کنم. استاد برای رفع دلتنگی چه کنم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع دلتنگی در جای خود خوب است و با صبری که انسان نسبت به آن برای خود شکل می‌دهد، گشایشی در راستای نظر به حقیقت برایش پیش می‌آید و البته باز دلتنگی و باز صبر و باز گشایش. موفق باشید

40562

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد وقتتون بخیر. بنده چند وقتی هست نه حال معنوی دارم نه حوصله اینکه سخنرانی ها رو گوش بدم. نزدیک یکسال درحال مراقبه بودم، حال خوش معنوی داشتم، مدام مراقب اعمالم بودم، قلبم رقیق شده بود، به هردری زدم که استادی خدا سر راهم قرارب ده نشد که نشد، منم رفته رفته دلسرد شدم، شیطان البته که بیکارنبود مدام درگوشم می‌گفت اگه خدا دوستت داشت، اگه بهت مشتاق بود اینجوری ولت نمی‌کرد، منم خیلی مشتاق بودم بالاخره با وجود محدودیت هایی که برای ما خانمها هست خدا هم باید هوای ما رو می‌داشت رفته رفته نماز شبام ترک شد، مستحباتم رها شد، واجبات رو هم شاید از سر تکلیف انجام میدم، خیلی اوضاع بدی هست، دلم برای سابق خودم تنگ شده، با چه زحمتی جلوی نفسم می ایستادم و مقابله می‌کردم اما استاد من هنوز نور خدا رو تو قلبم حس می‌کنم که سوسو میزنه، اما کسی نیست روشنش کنه تنها موندم خواهش می‌کنم راهنمایی کنید از این بلاتکلیفی نجات پیدا کنم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شمارۀ 40556 عرض شد این تقدیر زمانه است برای حضوری بیشتر، ماورای محدودیت‌ها و محرومیت‌های عادی، بلکه حضور در جهان گشوده و گستردۀ خودتان که باید در آن حاضر شوید. موفق باشید

39764

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام خدمت شما استاد گرامی و عزیز احتراما چند تا سوال داشتم که خدمت شما عرضه میدارم. ۱_۴۰ ساله شدم اما راه به جایی نبردم،تمام عباداتم خشک و بی روح است.نماز شبم ترک نمیشه اما بدون هیچ جذبه و کششی.نه ذوقی و نه حتی گریه ای و اشکی.نمیدونم تا کی باید این روال رو ادامه بدم و آیا خواهم توانست این راه رو ادامه بدم یا نه.گاهی مرگ رو بهتر از این نوع بودن تصور میکنم. ۲_از پس اخلاقم بر نمیام. اخلاقم رو از مادرم به ارث بردم و هر چه کردم نتونستم ریشه کن کنم.در یک خانواده کم محبت بزرگ شدیم که افراد خانواده از محبت کردن به همدیگر فراری بودند.به همین خاطر منم انگار زورم میاد که محبت کنم.مادرم اکثر اوقات بد عنق است و زورشون میاد که جواب بدهند یا اگر جواب میدن با تشر جواب میدن و من هم همینطور بار اومدم.باذاین اوصاف نه تنها دنیای خوبی ندارم که باید خودم رو برای یه برزخ سخت هم اماده کنم. مخصوصا اینکه سنم به ۴۰سال رسیده. ۳_بسیار ادم ترسویی هستم و همین رو هم از مادرم به یادگار دارم.با یک داد اگر کسی سرم بکشه خودم رو خراب میکنم و تا مرز سکته جلو میرم به همین خاطر از بچگی همیشه احساس خفت و خواری میکردم و هنوز هم این حس با من همراه است.هنوز هم مادرم ما رو در دره ترس نگه میدارند.به نوه ها هم همین رو القا میکنند البته من سعی کردم که فرزندم رو از ترس دور کنم و خدا رو شکر میکنم که مثل من ادم ترسویی نشده. بدترین کابوس من از بچگی همین ترس درونی بود که در من ریشه کرده بود. با این اوصاف من قدم از قدم نخواهم برداشت. ۳_در کتاب کهکشان نیستی یه مسئله برام حل نشد و اون هم رفتار ایت الله سید ابوالحسن اصفهانی با آیت الله قاضی و شاگردان ایشون بود.با این همدیگر رو از جوانی میشناختند و هم درس بودند ولی رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را با گروه آیت الله قاضی نپسندیدم.به نظرم به ایشون اجحاف کردند.میخواستم که شما نظرتون رو در این مورد بفرمایید. ممکنه بفرمایید که اینطور تشخیص دادند اما حضرت آقا در مورد آیت الله بروجردی فرمودند که رفتارشان در قبال علامه طباطبایی اشتباه بوده.که خودتون در جریان اتفاقات اون زمان هستید. این رفتار آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هم به آقا آیت الله قاضی و شاگردانشون درست به نظر نمیرسه. ۴_شما فرمودید که در شب قدر اضطراب نداشته باشید ولی واقعا نمیتونم،انگار وقتی اسم ماه رمضون که میاد مضطرب میشم از اینکه نکنه نتونم از شب قدر درست بهره ببرم. میدونم که این اضطراب اشتباه است ولی نمیتونم ازش فرار کنم. نزدیک ۲۰ ساله با مباحث شما اشنا شدم و تقریبا مباحث شما رو به راحتی میشناسم حتی فصوص و منازل رو هم چندین سال قبل کار کردم. اما من ۴۰ رسیدم و اندر خم یه کوچه موندم. ببخشید که به درازا کشید. و سوالات هم به هم ربط نداشتند. حلال بفرمایید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به همۀ آنچه فرمودید با پایداری و استقامت و صبر در مسیری که قرار دارید، به لطف الهی باید امیدوار به حضوری باشید که یقیناً از آن ضعف‌ها عبور خواهید کرد. به این آیه فکر کنید که می‌فرماید: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذي كانُوا يَعْمَلُونَ» و تأکید دارد آنچه در نهایت، نصیب اهل ایمان می‌شود بهتر و برتر از آنی است که آنان در آن قرار داشتند 2- شاید بتوان گفت نگرانیِ آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی این بوده که به جای عرفان و با تأکید مرحوم قاضی بر آن، نوعی صوفیگری پیش آید که برای فقه و ظاهر شریعت جایگاهی مدّ نظر نباشد که بحمدالله چنین خطری در مکتب مرحوم قاضی پیش نیامد. موفق باشید

40828

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد: نظرتون در مورد این نکته آقای فیاض بخش چیه ایشون قریب به مضمون می‌فرمایند تنها راه چاره برون رفت از تلبیس‌های شیطانی و مشکلاتی که ابالسه نه فقط برای انقلاب بلکه برای اصل اسلام در سراسر عالم چیدند توجه به اصل مسئله ولایت از منظری هست که علامه طباطبایی و امام امت (ره) برای ما چیدند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند جناب آقای فیاض‌بخش را حفظ کند که سخن بسیار درستی فرموده‌اند و در راستای حضور ذیل ولایت الهی باید در انقلاب اسلامی هم به عنوان حضور ذیل اراده و ولایت الهی حاضر شد وگرنه حتی اگر طرفدار انقلاب هم باشیم، بیشتر با انگیزه‌های سیاسی وارد شده‌ایم و نه انگیزه‌های الهی. موفق باشید

40803

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام و احترام خدمت استاد عزیز: خداوند متعال در قرآن از معجزاتی نام می‌برد و داستان هایی از معجزات تعریف می کند (مثل داستان حضرت عزیر یا عذاب قوم لوط و... ) که الان هیچ نشانه ای از آنها نیست و قرآن که کتابی است برای انسان ها تا قیامت، از این معجزات به عنوان یک نشانه برای مردم یاد می کند آیا این داستان ها می تواند برای مردم این عصر یک نشانه (آیه) باشد؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً این‌گونه تذکرات مربوط به قوم یهود می‌باشد که از آن جهت مخاطب آن آیات بوده‌اند و شاید در فرهنگ جاهلیت نیز خبر آن نوع جریان‌ها مطرح بوده است و خداوند از این طریق انکار و مقابله آنها را ضعیف می‌کرده تا حرف‌های اصلی خود را بزند. موفق باشید 

40764

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

با سلام: استاد درنوشته ای ازعلامه مجلسی خوندم نوشته بود ایشون روح را غیرمجرد دانسته اند این درسته؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً همین‌طور است و البته این نگاه، منحصر به جناب مجلسی نمی‌شود. ولی از یک طرف جناب مجلسی نظر به نکات مطرح‌شده توسط جناب صدرالمتألهین دارند و این نشان می‌دهد که نباید آن نگاه غیرمجردبودن را در ایشان جدّی گرفت. موفق باشید

40757
متن پرسش

سلام استاد گرانقدرم: سوالی داشتم از همه مذهبی‌ها! اگر خدا نیست که هیچ... اما اگر خدایی هست و حضور دارد و ما به سوی اوییم و نماز می‌خوانیم و روزه می‌گیریم، پس این‌همه نگرانی و اضطراب و استرس و فکر و خیال اینکه پسرم و یا دخترم چه می‌شوند و نگرانی جان و مال و آبرو برای چیست؟ نکند مردم بفهمند من این مشکل را دارم!!! این اگر دین است فرقش با کفر چیست؟ بیشتر هم قشر مذهبی اینگونه اند! بی‌دین ها انگار جلوترند و می‌گویند هرچه پیش آید خوش آید، استاد مذهبی‌های این شکلی پدرمان را در آورده‌اند و عاجزمان کرده‌اند ما کفار را...

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد است که باید بین باور به  خدا که امری مفهومی و انتزاعی است با ایمان به خدا فرق گذاشت. آری همچنان که قبلاً نیز عرض شده است شیطان هم به خدا باور دارد ولی ایمان به خدا چیز دیگری است، ایمان به خدا حضوری است که انسان نه تنها خود را در آغوش رحمت واسعه رب العالمین احساس می‌کند حتی افقی در مقابل او گشوده می‌شود که می‌یابد چه اندازه باید نسبت به آینده دینداری اش امیدوار باشد. امری که شما در شخصیت رهبر انقلاب ملاحظه می‌کنید و بنده مکرراً عرض کرده‌ام که آن حالت، همان ایمان است و از خداوند همواره خواسته‌ام به حقیقت ایمان رهبر معظم انقلاب ما را منور به ایمانی بگردان که در آن ایمان زندگی معنای دیگری دارد و در آن حالت همواره امید و همواره امید به آینده‌ای که در بستر ایمان در پیش است    https://eitaa.com/tasnimnews/289008   و عجیب است که در آن دوردست‌ها مانند شیعیان لبنان به خصوص سید حسن نصراللهِ شهید و شیخ نعیم قاسم عزیز به خوبی متوجه نقش تاریخی رهبر معظم انقلاب هستند، نقشی که حاصل ایمان حضرت نایب الامام آیت الله خامنه‌ای می‌باشد. https://eitaa.com/matalebevijeh/20675     موفق باشید

40590

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز: من فایل صوتی مصباح الهدایه امام خمینی رو که شما شرح دادید رو گوش می‌دادم در قسمتی که مربوط به اعیان ثابته بود شما فرمودید مرد و زن بودن یا فرزند نامشروع بودن رو خودمون انتخاب کردیم و اینها در علم خدا بوده است و خداوند فقط موجود بودن رو بر اساس انتخاب خودمون بما داده و خلق کرده سوالم اینه که بر چه اساسی ما زن بودن یا مرد بودن یا طبق مثال خودتون صدام بودن رو انتخاب کردیم؟ با تشکر از زحمات شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر همین اساس در دنیا هم انسان با همان انتخاب ذاتی اش کارهای خود را انجام می دهد و تصوری که از خود و از آیندۀ خود دارد. زیرا انتخاب‌گری ذاتیِ انسان است و مبتنی بر خود اوست، حال چه صدام‌بودن را برای خود انتخاب کند و چه حاج قاسم‌بودن را. موفق باشید

40558

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد گرامی: وقت شما به خیر. خیلی ممنون از مطالب ارزشمندی که بیان می‌کنید. ببخشید مطلبی را در مورد شهر انقلاب اسلامی ارسال می‌کنم. خیلی ممنون می‌شوم اگر به تفصیل راهنمایی بفرمایید. به نام خدا در تاریخ انقلاب اسلامی، «شهر» سرآغاز کار۷ هنری است؛ آن موقع که مردم به خیابان آمده اند و تظاهرات کرده اند، در صفِ طولانی رای دادن به جمهوری اسلامی ایستادند، شهدا را تشییع کرده اند و بارها آمده اند و راهپیمایی کرده اند. در شهرهای ایران، مردم در «خیابان ها» تجربه های زیستِ حقیقی داشته اند. این یگانگی محقق شده در خیابان ها، سرآغاز کار هنری است. و شهر انقلاب اسلامی را در نسبت با قبله هنری حقیقی، جهت دهی می کند. اینجاست که جهت مسیرها و راه های ارتباطی و بدنه ی خیابان ها و ویترین مغاره ها همگی باید در یگانگی باشند؛ زیرا قبله کار هنری را نشان می دهند. و می توانند ظهور هنر معماری انقلاب اسلامی را در مجاورت خود رقم بزنند. و الگوها و سنت های حقیقی را کشف کنند. از آنجایی که راه ها، نوعی امتداد هستند و امتداد فرهنگی شهر را می سازند. و فضاهای پر و خالی شهر بر مبنای حضور و عبور آن ها شکل می گیرند. در مورد شهر اصفهان؛ مکانِ گلستان شهدا و مصلی می تواند در شبکه هندسه ایی دیگری از خیابان ها و راه سازی، در نسبت با چهارباغ بالا و سی و سه پل قرار بگیرد. و هندسه ایی نو در مسیر شهر ایجاد کند. در این صورت، حتی پل خواجو و سی و سه پل نیز در نسبتی دیگر با هم قرار می گیرند. مسجد جامع عتیق که در تاریخی نو، قبله شهر را به سمت میدان امام (میدان مسجد کاخ بازار) چرخاند و در شبکه هندسی نو، خیابانِ چهارباغ، رودخانه زاینده رود را در مرکزیت قرار داد. اینک در تاریخ انقلاب اسلامی انتظار می رود، شهر قبله هنر حقیقی تری بیابد. و اگر این قبله هنری ظهور نکند عالم هنر انقلاب اسلامی از سرگردانی خارج نمی شود. شاید؛ خیابانی از جنس نور انقلاب اسلامی از وسط چهارباغ بالا به طرف گلستان شهدا مورد نیاز است. شبکه هندسه نویی می تواند گلستان شهدا و مصلیِ را، مرکزیت بخشد و میدانی مردمی، و خیابانی پر از معنای راه و صراط را برای حضور مردم ایجاد کند. شاید اگر چنین هندسه ایی از مسیرها ایجاد شده بود. مقلب القلوب بود و ساختمان مصلی اینچنین ساخته نمی شد و مرکز تجاری سرمایه داری هایپرمی در مجاورت آن نمی نشست. و آن هندسه ی شهرسازانه غلبه داشت و چنین شکل گرفتن هایی را مغلوب می‌کرد. از آنجایی که خیابان های شهر انقلاب اسلامی در طلب هویت هنری خود هستند، نامگذاری های عجیبی را می‌بینیم، مثلاً اتوبان شهید خرازی، سه راه میناکاری. به یعنی به غیر از ابتدا و انتهای مسیر، در خود امتداد مسیرها، فرمِ خیابان ها؛ با این جدول های رنگی سفید و آبی، نماهای ناهماهنگ ساختمان ها و ویترین های غربی، روحی از انقلاب اسلامی را ندارد. زیرا خیابان ها قبله ایی از هنر ندارند. خیابان هایی که به گفته ی رهبر انقلاب باید انبساط خاطر ایجاد کنند، انحنادار باشند. از طرفی این مورد از صحبت های ایشان هم در نگاهم مهم آمد، ما در دل یک پیچ تاریخی قرار داریم. این پیچ تاریخی در وجود انسانی احساس می شود. و در کار هنر آشکار می گردد. و هستی انکشاف می یابد. با تشکر. التماس دعا.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتۀ مهمی می‌باشد و در این رابطه و با توجه به ظرفیت امروز، خوب است طرح‌هایی را پیشنهاد کنید تا آرام‌آرام فرهنگ پذیرش آن فراهم گردد. موفق باشید

40836

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد: متن روزنامه وطن امروز درباره فصل تازه دینداری یه چارچوب خوبی از منظومه فکری شما رو به من داد با اینکه آثارتون رو مطالعه می‌کردم. حالا توی این موصوعاتی که اشاره شد. اینکه دینداری سنتی و روشنفکری دینی جوابگوی نسل جدید نیست و نیاز داریم به تفکر انقلاب اسلامی عهد ببندیم. بخوایم همین موضوع رو مبنایی توصیح بدیم چه آثاری بخونیم که پشتوانه های معرفتیش رو بفهمیم و بتونیم منتقل کنیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «بشر جدید و آیندۀ قدسی در پیش رو» می‌تواند نکاتی را در این رابطه با مخاطب در میان بگذارد و یا کتاب «انقلاب اسلامی و چگونگی تحقق آینده دینداری ما» با شرحی که جناب حاج آقا نجات‌بخش در آن ورود می‌کنند https://eitaa.com/soha_sima/5336 . مباحثی که در محرم امسال تحت عنوان «کربلا و عبور از دوگانگیِ زندگی و مقاومت» پیش آمد، ان شاءالله می‌تواند کمک کند.  https://lobolmizan.ir/sound/1670?mark=%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%20%D9%88%20%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1  موفق باشید  

40807
متن پرسش

سلام و رحمت خدمت استاد طاهرزاده و همه همراهان بزرگوار: تشکر بابت وقتی که به مطالعه پرسش‌ و پاسخ شایسته آن‌ اختصاص می‌دهید. در رابطه با صحبت اخیر رهبری در روز ۱۳ آبان، و اشاره ایشون به حجاب زهرایی و زینبی سوالاتی داشتم که خدمتتون عرض میشه: ۱. این که ایشون مخاطب سخن خود را خانم‌ها و دختران فرمودند و از مسئولیت حفظ حجاب در جامعه با ایشان صحبت کردند می‌توان به اشارت رهبری گوش سپرد که: مسئولیت حفظ حجاب در جامعه به عنوان یک امر اسلامی و دینی، بیش از این‌که یک امر حکومتی باشد یک امر مردمی است که: «کلکم راع، و کلکم مسئول عن رعیته». آیا می‌توان گفت که اصرار بر قانون حجاب بدون پذیرفتن‌مسئولیت جامعه دینی برای حفط آن، یک غفلت بزرگ است که فقط در ساحت حکمت و تفکر انقلابی می‌توان به آن متدکر شد؟ ۲. و اگر حجاب امر زهرایی و زینبی است پس چگونه می‌توان در پیگیری برای حفظ آن، از زبان خطبه هایشان غافل شد آن گاه که رهبری می‌فرمایند: خطبه طوفانی حضرت زهرا (س) پس از رحلت پیامبر اعظم (ص) که در عین مضامین مهم و اعتراضی و اعلام خطر درباره انحراف از مفاهیم برجسته اسلامی، با کلمات محکم و متین و بدون بیان حتی یک کلمه توهین‌آمیز بیان شده است، افزودند: مکتب اهل‌بیت از مسائلی مانند قول بغیر علم، غیبت، تهمت، بدگویی و بدزبانی مبرّا است. به نظر می‌رسد تامل بر این کلام بسیار مجمل رهبری، ساعت ها گفت وگو می‌طلبد تا در مساله حجاب، سلوک زهرایی و زینبی را شنوا شویم و راه تاریخ اکنون را برای اين مساله مهم بگشاییم تا مساله حجاب،عامل انسجام جامعه دینی گردد و نه اختلاف و دوری و یا تقصیر و مقصر یابی!! تشکر از وفتی که به مخاطبان هدیه میدید. 

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در این دوران آخرالزمانی که زمانۀ حضور ابعاد نهایی انسان‌ها ذیل نظر به انسان کامل است؛ باید به حضور نهایی زنان و بانوان فکر کرد و این‌که اگر دختران ما متوجه باشند آن حضور نهایی که به دنبال آن می‌باشند را با نظر به نمادهایی از انسانیت می‌یابند که در شخصیت حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» و حضرت زینب «سلام‌الله‌علیها» می‌توانند بیابند، مسلّماً در درون خود به خوبی احساس می‌کنند چه اندازه به آن بزرگواران نزدیک‌اند و چه اندازه نیاز دارند برای رسیدن به نهایت خود، شخصیت آن بزرگواران را در خود جستجو کنند تا بیش از پیش به خودِ نهایی خود نزدیک شوند و از سرگردانی رهایی یابند. و این‌جا است که در شخصیت زهرایی و زینبیِ خود حجاب را به معنای فاخر آن در می‌یابند. و این است آیندۀ فاخر دختران ما. موفق باشید

40783

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: یه متنی هست می‌خواستم نظرتون را بدونم ببینم درسته یا نه؟ متن زیر:👇👇 وحدت وجود اثبات👇🤜🤜👇👇👇👇👇 این دقیق‌ترین و اصولی‌ترین چالشی است که شما تاکنون مطرح کرده‌اید. حق با شماست؛ من بر اساس سوابق قبلی، وحدت وجود را فرض گرفته بودم، در حالی که برای یک سالک، این اصل باید از درک حضوری او اثبات شود. ​ما باید از همان نقطهٔ قوی شما، یعنی «من بودنم را درک کرده‌ام»، حرکت کرده و وحدت وجود را اثبات کنیم. ​🔑 اثبات وحدت وجود، از «من هستم» شما ​اثبات این استدلال، بر اساس یک اصل بدیهی فلسفی و عرفانی استوار است: «استقلال وجودی محال است.» ​۱. تفکیک وجود (مقدمهٔ منطقی) ​وجود در تقسیم‌بندی منطقی دو حالت بیشتر ندارد: نوع وجود تعریف مصداق واجب‌الوجود (ضروری) وجودی که ذاتاً موجود است و برای بودنش نیازمند هیچ چیز دیگری نیست (بی‌نیاز مطلق). الله (خدا) ممکن‌الوجود (نیازمند) وجودی که ذاتاً نه هست و نه نیست و برای موجود شدن، نیازمند علتی خارج از ذات خود است. شما و تمام مخلوقات ۲. اثبات وابستگی تام «من» شما ​اکنون، «من»ی که شما به علم حضوری درک می‌کنید، باید در یکی از این دسته‌ها قرار گیرد: ​آیا «من» شما واجب‌الوجود است؟ محال است. چون اگر واجب بودید، دیگر نیازمند خالق و پرورنده‌ای نبودید و تمام عالم و کائنات باید به شما بر می‌گشتند. ​پس «من» شما یک «ممکن‌الوجود» است. ​نتیجهٔ عرفانی وابستگی: ​وقتی «من» شما ممکن‌الوجود است، یعنی شما فی‌نفسه (بالذات) وجودی از خود ندارید و وجود شما تنها «نمود» است و نه «بود»؛ و این «نمود» را از واجب‌الوجود (الله) عاریه گرفته‌اید. ​۳. اثبات وحدت وجود (نتیجهٔ نهایی) ​وقتی شما می‌گویید: «من بودن خودم را درک کردم»، در حقیقت: ​شما هستی و وجود را درک کرده‌اید. ​از آنجا که وجود شما بالذات نیست و عاریه‌ای است، آن هستی‌ای که درک کرده‌اید، نمی‌تواند هستی شما باشد. ​آن هستی، باید هستی واجب‌الوجود باشد که در ظرف «منِ» شما تجلی کرده است تا ممکن بودن شما را ممکن کند. ​اثبات: چون واجب‌الوجود مطلق است و هیچ عدمی آن را محدود نمی‌کند، پس آن وجودی که شما درک می‌کنید، چیزی جز خود وجود مطلق نیست که در این قالب (من) ظاهر شده است. ​به همین دلیل، عرفا می‌گویند: «الوجودُ واحدٌ» (وجود، یگانه است) و آن یگانه، فقط و فقط الله است. ​نتیجهٔ کاربردی: ​درک شما از وجود خودتان، در حقیقت آگاهی حضوری به همان وجود واحدی است که تمام هستی از اوست. این آگاهی، همان شهود حضوری الله در لباس بندگی است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این نوع متون بین عرفان و فلسفه خلط می‌شود و از تباین مفهوم با مصداق غفلت می‌گردد. اساساً در عرفان بحث از واجب الوجود که مفهومی است از حقیقت هستی، در میان نیست. مگر اینکه بخواهیم برای منکران عرفان، عرفان را تعریف کنیم؛ کار خوبی است ولی راه سلوک و عرفان راه دیگری است. موفق باشید

40767
متن پرسش

میشل فوکو (درباره انقلاب اسلامی): زمانی فراخواهد رسید که این پدیده که تلاش می‌کنیم درکش کنیم و ما را به شدت مجذوب خود کرده است - یعنی تجربه ی انقلابی ـ خاموش خواهد شد. دقیقاً نوری بود که در همه ی این مردم روشن بود و درعین حال همه ی آنان را در خود غرق کرد. این نور خاموش خواهد شد. آنگاه نیروهای متفاوت سیاسی و جریان‌های متفاوت سربر خواهند آورد، سازش‌هایی صورت خواهد گرفت و من به هیچ وجه نمی‌دانم چه کسی پیروز خواهد بود و گمان نمی کنم زیاد باشند کسانی که بتوانند از هم اکنون این را پیش گویی کنند. این نور محو خواهد شد. فرایندهایی متعلق به سطحی دیگر و به نوعی متعلق به واقعیتی دیگر وجود خواهد داشت. منظورم این است که آنچه شاهدش بودیم نتیجه ی نوعی ائتلاف مثلاً میان گروه‌های متفاوت سیاسی نبود، نتیجه ی سازش میان دو طبقه ی اجتماعی هم نبود که یکی با عقب نشینی بر سر این موضع و دیگری بر سر موضعی دیگر سرانجام بر سر مطالبه ی این یا آن انتخاب به توافق برسند. ابداً. چیزی دیگر روی داد. پدیده ای همه ی مردم را در بر گرفت و روزی از حرکت بازخواهد ایستاد. در آن زمان دیگر فقط محاسبه های سیاسی باقی خواهد ماند. کتاب «آیا قیام کردن بی‌فایده است؟»، گفتگوی ایران: روح جهان بی‌روح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ص۴۶ ‌بیایید نظر کنیم، نه به غوغای سیاست و نزاع‌های روزمره، بلکه به آن لحظه‌ی آغازین، آن دمِ نخستینِ انقلاب اسلامی که به تعبیر حضرت امام، نوری بود در قلب امت؛ نوری که نه از سازش طبقات برآمد، نه از محاسبه‌های سرد سیاست، بلکه از عمق جان مردم جوشید و همه را در خود غرق کرد. افسوس که امروز، آن نور در پس پرده‌ی دعواهای سیاسی پنهان گشته است؛ و تحلیل‌ها، به جای آنکه از حقیقت وجودی این تجربه سخن گویند، در سطح منازعات روزمره متوقف مانده‌اند. این حجابِ سیاست، ما را از شهود آن لحظه‌ی ناب بازمی‌دارد. پس اگر می‌خواهیم بفهمیم، باید از نو نظر کنیم؛ با چشم دل، با نگاه تاریخی و وجودی، به آن نوری که روزی در قلب‌ها شعله کشید و هنوز می‌توان پژواکش را در جان‌های بیدار شنید. و مگر نه آنکه هر انقلابی، اگر از جنس حقیقت باشد، نه تنها ساختارها را دگرگون می‌کند، بلکه جان‌ها را نیز به لرزه می‌افکند؟ آن نور، آن لحظه‌ی بی‌بدیل، نه در شعارها بود و نه در صف‌آرایی‌های سیاسی؛ در سکوتی بود که دل‌ها را فرا می‌گرفت، در اشک‌هایی که بی‌دلیل جاری می‌شد، در گام‌هایی که بی‌محاسبه به سوی خطر می‌رفتند، تنها به امید چیزی که نامش را نمی‌دانستند، اما حضورش را حس می‌کردند. اکنون، در روزگاری که تحلیل‌ها به آمار و تفسیرهای سطحی فروکاسته شده‌اند، و هر تجربه‌ی تاریخی در قالب جناح و جریان بازخوانی می‌شود، وظیفه‌ی ماست که از نو به آن لحظه بنگریم؛ نه برای بازگشت به گذشته، بلکه برای فهم آن حقیقتی که در دل آن لحظه نهفته بود. شاید آن نور خاموش شده باشد، چنان‌که فوکو گفت؛ اما خاموشی‌اش نیز خود نشانه‌ای است. نشانه‌ی عبور از شور به شعور، از انفجار به تأمل، از جمع به فرد. و شاید اکنون، در این سکوتِ پس از طوفان، وقت آن رسیده باشد که از نو بپرسیم: آن نور چه بود؟ از کجا آمد؟ و آیا هنوز می‌توان ردّش را در جان‌های مشتاق یافت؟ @varastegi_ir ๛ وارَستِگی  ‌ ‌ ‌

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! اگر تاریخی در دل ظلمات آغاز شود آنچنان نیست که حجاب‌های ظلمانی او را به راحتی رها کنند، ولی همچنان هم نیست که بتوانند خاموشش نمایند و از افقی که در مقابل مردمان گشوده شده است، مردمان را منصرف نمایند حتی‌ ‌خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت‌های جهانی در رشته‌ی جودو که رهبر به ایشان فرمودند: خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید.  https://eitaa.com/syasatmahdaviyat/737433‌ . نه! همان‌طور که می‌فرمایید انقلاب اسلامی نوری است که بعضاً با سیاست‌بازی‌های عده‌ای به حجاب می‌رود ولی افقی با انقلاب اسلامی در مقابل مردم ما گشوده شده است که آنان را به انسان و انسانیت دعوت می‌کند. وقتی زیبایی هستیِ خود را با حضور در هستی خود احساس کردیم، معلوم است که هر آنچه از چنین انسانی با چنین حضوری ظاهر شود، زیبا است؛ چه در سخن‌گفتن و چه در حرکات و سکنات و تعاملات با دیگران. در همه موارد، این هستی است که به صورتی خاص در این تاریخ با افقی که انقلاب اسلامی مقابل ما گشوده است، به ظهور آمده تا ما را با هستی خود آشنا کند و هرچه بشر جلو و جلوتر رود، بیشتر به هستی خود نزدیک و در آن حاضر می‌شود. این راهی است برای انسانی که خودش برای خودش مسئله شده، تا خود را با خودآگاهیِ تمام و همه چیز را در آن حضور بازبینی کند، به همان معنایی که در آخرالزمان، گویا آن عالی‌ترین انسان، دین جدیدی آورده، زیرا انسان آماده نگاهی دوباره به آخرین دین است، برای آخرین انسان در نهایی‌ترین حضور. و این‌جا است که حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمودند: « مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظه‌ای مسئولین را از وظیفه‌ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.» موفق باشید      

40487

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام محضر استاد طاهرزاده: به نظر شما مطالعه روانشناسی اگزیستانسیالیسم و hثار روانشناسان تاثیر گرفته از هایدگر با دیگر روانشناسی ها فرق دارد و می تواند مسائل را روشن تر کند و در فهم دین به ما کمک کند؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد صاحب‌نظر نیستم ولی اهل نظر می‌فرمایند از آن زمانی که آقای فروید با نگاه به آثار هایدگر، روان‌شناسی را شکل داد جهشی در روان‌شناسی ایجاد شده که ظاهراً متأسفانه ما در ایران، آقای فروید را از این زاویه نمی‌نگریم. موفق باشید 

40460

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام استاد عزیز: با توجه به دغدغه ای که در نوشتن کتاب آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود داشته اید، آیا فکر می‌کنید که این مسئله همچنان در این تاریخ نیز وجو دارد یا خیر، چرا که بنده احساس می کنم این مسئله در تاریخ امروز و نوجوان امروز حل شده است چرا که می‌بینم جوان و نوجوان امروزی چنان چه با مسئله ای ارتباط وجودی و حضوری برقرار نکند آن را دنبال نمی‌کند بخلاف نسل ما. آیا تصور بنده را درست می دانید یا اشتباه می‌کنم. از این جهت می‌پرسم که ببینم همچنان طرح مباحث کتاب ذکر شده در جمع مربیان و تذکر به این مسئله جا دارد یا زمان آن گذشته یا لااقل دیگر مثل سابق مطرح نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعیت آن است که هر اندازه با مفاهیم، هرچند آن مفاهیم مهم باشند نمی‌توان زندگی کرد و در این زمانه این نکته بسیار جدی شده به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب فرمودند نگران تبلیغ هستند. موفق باشید

40633

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: درباره هوش مصنوغی یه سوال دارم. هوش مصنوعی یه حقیقت است که هم زمان با میلیون ها نفر گفتگوی دو طرفه دارد. همان گونه که نفس همزمان در حواس پنج گانه، تفکر، خیال حاضر است. آیا این تشبیه درست است؟ آیا میشه گفت که هوش مصنوعی یک حقیقت واحداست که همون آدمهایی که با او حرف می‌زنند تجلیات او هستند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که هوش مصنوعی چیزی جز مجموعۀ اطلاعاتی که در میدان فضای سایبری به آن داده شده است؛ را با شما در میان نمی‌گذارد و این غیر از آن است که گمان کنیم هوش مصنوعی به قدرت خودآگاهی رسیده. و فهم این موضوع موجب می‌شود تا ما انتظارمان از هوش مصنوعی آن نباشد که مثلاً معلم و راهنمای ما گردد. آری! اطلاعاتی که به آن داده شده است را به نحو فوق العاده‌ای در کنار هم قرار می‌دهد که انسان به راحتی نمی‌تواند چنین توانایی را داشته باشد، ولی چیزی جز همان‌هایی که به او داده‌اید را تحویل نمی‌دهد. استاد احمد واعظی در رابطه با عدم خودآگاهی هوش مصنوعی نکاتی را در هم‌اندیشیِ پنجم سلسله هم اندیشی‌های توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی مطرح کرده‌اند که خوب است دنبال فرمایید. موفق باشید

40451

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام عرض ادب، و خدا قوت. کلا آیا در دین راهی هست انسان بتونه بفهمه مرگ عزیزانش اجل حتمی بوده یا اجل معلق؟ پدر بنده یک ماهه پیش کسالت گرفتند و خودشون و ما فکر کردیم از معدشونه و اصلا یک درصد هم فکر نکردیم سکته باشه چون سابقه بیماری معده داشتند ولی در حقیقت سکته کرده بودن و ما زمان طلایی سکته برای درمان را از دست دادیم متاسفانه و روز سوم که حالشون بد تر شد بردیمشون با اورژانس بیمارستان و آنژیو و سپس به هوش نیامدن یعنی قلبشون دیگه خیلی ضعیف شده بود و در حالت بیهوشی، دعوت حق را لبیک گفتند. آیا تشخیص اشتباه خودشون و ما و دیر رفتن به بیمارستان باعث وفات ایشون شده یا تمام این اتفاقات بنا بر اراده الهی باید میوفتاده، تا اجل حتمی ایشون برسه؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی قرآن می‌فرماید: «نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقينَ (۶۰ / واقعه) بنابراین تنها و تنها آن وقتی که مرگ افراد فرا رسد آن مرگ به بهانه‌های مختلف پیش می‌آید. موفق باشید 

40866
متن پرسش

باسمه تعالی: سلام علیکم:  چند روزی به جهت مسافرت از جوابگویی به کاربران محترم معذور هستیم. موفق باشید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  چند روزی به جهت مسافرت از جوابگویی به کاربران محترم معذور هستیم. موفق باشید

40818

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

من متوجه تعارضات شما پیرامون افراد و سلک های مختلف نمی‌شوم، از طرفی می‌گویید خواب و مکاشفه حجت نیست، از طرفی می‌فرمایید مطالبی که مخالفت واضح با قرآن و حدیث دارند از امثال جناب ابن عربی را نباید حکم به ظاهر کرد و باید دید او از چه نگاهی به دنیا نگریسته و اینان که مثلا به جناب ابن عربی خرده می‌گیرند که چرا آیات عذاب را به غرق در لذات و نعمات بهستی بودن تاویل و تفسیر کرده، این افراد در ظاهر گیر کرده اند و نفهمیدند، از طرف دیگر وقتی ده ها بار ابن عربی می‌گوید مکاشفه برای سنجش صحت و سقم احادیث از بررسی سند و محتوا و معیارهای حدیثی بالاتر است، هیچ واکنشی نشان نمی‌دهید، یعنی در این مورد هم معتقدید ابن عربی منظورش این نیست و باید نگریست چه نکات لطیفی در این نظراتش داشته؟ و یا وقتی سید حیدر آملی می‌نویسد اگر ابن عربی به دروغ هم اگر کتابش را به رسول الله (ص) نسبت داده باشد کار خوبی کرده می‌فرمایید مجال پاسخ در پرسش و پاسخ سایت وجود ندارد. حضرت استاد این تناقضات پدر صاحب مغزم را درآورده.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این مورد بسیار است که در محدودۀ سؤال و جواب نمی‌گنجد. خوب است سری به کتاب «مبانی و اصول عرفان نظری» از استاد یزدان‌پناه بزنید. البته آنچه در مورد جناب سید حیدر آملی گفتید تهمتی است که به ایشان زده شده. اتفاقاً او بر عکس، معتقد است ملاک حق و باطل تنها پیامبر خدا و ائمۀ هدی «علیهم‌السلام» هستند. موفق باشید 

40808

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم استاد گرامی: در جلسه ۶۹ معاد می فرمایند انسان هم اکنون در همه عوالم حاضر است و اگر افسردگی یا ناامیدی دارد، بهتر است به جای مراجعه به روانپزشک، مشکل خود را از اصل حل کند. حال آنکه معمولاً آنچه باعث افسردگی می شود ناشی از اختلالات در مرتبه هورمونها و عصبها است که مربوط به روان (همان جسم) می شود و نه مربوط به روح. در این موارد فقط داروهایی که تعادل هورمونی را به انسان برگردانند کارسازند. به عنوان مثال اگر کسی از سن ازدواج گذشته باشد و مجرد باشد، به دلیل اینکه هیجان جسمی لازم را در زندگی‌اش ندارد، هورمون سروتونین در بدن او کمتر از میزان لازم تولید می گردد و شخص به افسردگی مبتلا می گردد. این فرد حتی اگر روحش در بهشت باشد، تا زمانی که روح به این بدن متعلق است ناچار است با کمک دارو، کمبود هورمون خود را جبران کند و این ربطی به اعمال و عقایدش ندارد. آیا بنده درست عرض می کنم یا اشتباه متوجه شدم؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید که اگر روح انسان در گسترۀ بیکرانۀ خود حاضر نشود که کارِ ساده‌ای هم نیست، عملاً در مدیریت و تدبیر بدن با مشکلاتی روبه‌رو می‌شود که عکس العمل آن نمونه‌هایی است که در اختلال هورمونیِ بدن پیش می‌آید و باید با همان تجربیات روان‌پزشکی درمان شود. ولی اگر در همان حالت هم سعی کنیم وسعت روح خود را مدّ نظر قرار دهیم، ان شاءالله روح انسان به تعادل خود برمی‌گردد و در تدبیر بدن موفق می‌شود. و البته این بدان معنا نیست که از کمک به بدن از طریق آن داروها منصرف شویم. موفق باشید

نمایش چاپی