بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8726
متن پرسش
بسمه تعالی . . . سلام علیکم . . . ببخشید استاد عزیز، جایگاه این مطالعاتی که حالا در امر معاد شناسی ، امام شناسی توحید و... میکنیم در برزخ و قیامت با توجه به اینکه سختی های سکرات و برزخ تمام حافظه را پاک میکند چگونه است؟ آیا همان نیتی که صرفا کرده ایم متمثل میشود؟ یا صرفا آن علوم هم به نحوی مثل نماز و روزه یا عمل خیر ظهور خاصی دارند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فشار سکرات هرگز عقاید حقه را پاک نمی‌کند، بلکه آن‌ها را شکوفا می‌کند تا ما صورت اعمال خود را در برزخ ببینیم. فشار سکرات باورهای اعتباری و غیر واقعی را از بین می‌برد. وای به حال کسی که خود را تنها در این امور اعتباری معنا کرده باشد. در آن دنیا با خلاء کاملی از خود روبه‌رو است. موفق باشید
8479

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم با اینکه علمای شیعه میگویندمنظوراز جمله(امربین الامرین)چیز سومی غیراز جبر وتفویض است یعنی نه جبر است ونه تفویض.چرا اهل بیت از همان اول نفرمودند:چیز سومی هست غیر از آن دو.تااینکه خیلی ها دچار اشتباه اینکه هم جبر است وهم تفویض نشوند؟ (باجمله امربین الامرین چه خصوصیتی را میخواستند بفهمانند؟)باتشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جمله‌ی مشهور «لا جبر و لا تفویض بل امرٌ بین الأمرین» توسط امام معصوم در فضایی مطرح شده که اشعری از یک طرف و معتزلی از طرف دیگر بر نظریات خود تأکید داشتند و حضرت برای نفی آن دو جریان فکری آن جمله را فرمودند. بحث آن را در جزوه جبر و اختیار دنبال کنید. موفق باشید
6709
متن پرسش
با سلام. خواستم کتاب "معرفت النفس و الحشر " شما را در یک خبرگزاری درج کنم ، دیدم به نقل از خبرگزاری کتاب ایران ، شما را ""مترجم"" کتاب "معرفت النفس و الحشر " معرفی کردند ! یعنی واقعا شما این کتاب را " ترجمه " کرده اید ؟؟ چون من فکر می کردم تألیف خودتان هست و در آن اسفار را شرح داده اید اما در این خبرگزاری نوشته : "مترجم کتاب «معرفت‌‌النفس و الحشر» از ویرایش جدید این اثر با شرح و اضافاتی مفید خبر داد" .... باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که نوشته‌اند. بنده ابتدا آن را ترجمه کردم و سپس در 75 جلسه شرح دادم. موفق باشید
6025
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز سلام عرض میکنم. سوالی دارم1- میخواهم مطالب شمار ا شروع کنم از کجا شروع کنم مبتدی و بدون پشوانه دینی از حوزه هر چه بلدم از دبیرستان بلدم . کتابی تحت عنوان 23 سال از اقای دشتی میباشد ظاهرا ایشان مطالب خطرناکی در این کتاب عنوان کرده فکر کنم اگه بتونید نقدی و جوابیه محکمی بر این کتاب بنویسید کار بسیار بزرگی کرده اید. هر چند یک کتاب هم نوشته شده ولی جواب قانع کننده ایئ در ان نیست .ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سیر مطالعاتی بر روی سایت هست إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود 2- این کتاب سراسر دروغ است و ساختگی است و ابداً چنین جلساتی با آیت‌اللّه درچه‌ای نبوده است. در زمان شاه ملعون این را جهت سست‌کردن باورهای دینی چاپ کردند و فکر می‌کنم اگر یک جوان متوجه معارف عالیه‌ی اسلام بشود خود به خود می‌فهمد نویسنده‌ی آن مأمور دشمن بوده است. موفق باشید
6010
متن پرسش
من دوست دارم علوم غریبیه یاد بگیرم چکار کنم؟ فقط برای خودم میخواهم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم چون نه خودم و نه پدر و نه پدر جدم هیچ‌کدام علوم غریبه نخوانده‌اند و به دنبالش هم نبوده‌ایم. مگر شما از علوم غیر غریبه اشباع شده‌اید؟مولوی برای نشان‌دادن این که بهتر است انسان ها مثل بقیه و با اسباب های عادی امورات خود را بگذرانند می‌گوید: فردی به حضرت موسی(ع) گفت از دست زبان آدم¬ها خسته شده¬ام و می¬خواهم زبان حیوانات را بیاموزم. حضرت موسی(ع) فرمودند: اگر راست میگویی در همین شرایط که هستی سعی کن خوب زندگی کنی. مرد مرتب می‌آمد و التماس می‌کرد، ندا آمد که موسی قبول کن و به او بگو از این به بعد زبان حیوانات را به تو آموختیم. چیزی نگذشت آن مرد دید کلفت خانه‌اش باقی‌مانده‌های غذا را که در سفره مانده بود آورد و در حیات خانه تکاند و خروس خانه تکه نان باقی مانده را نوک زد و برد، سگ به او اعتراض کرد که من در این خانه پاسبانی میدهم حالا این تکه نان را هم تو بردی؟ خروس گفت: ناراحت مباش، همین روزها اسب صاحب خانه میمیرد و تو دلی از عزا در میآوری، مرد که متوجه این گفتگو بود سریعاً اسب خود را فروخت، فردای آن روز که باز باقی‌مانده غذا در سفره را خروس قاپ زد و سگ اعتراض کرد که دروغ‌گو چه شد که گفتی اسب صاحب خانه می‌میرد، چرا دروغ گفتی. خروس گفت: دروغ نگفتم اسب مُرد اما در خانه‌ی کس دیگری، و حالا گاو صاحب‌خانه می‌میرد و تو شکمی از عزا درمی‌آوری. صاحب‌خانه که متوجه آن گفتگو بود سریعاً گاو را فروخت و چیزی نگذشت که سگ دوباره به خروس اعتراض کرد که چرا این پیش‌بینی‌ات هم درست از آب در نیامد؟ خروس گفت: گاو مُرد ولی در خانه‌ی شخص دیگری و حالا خودِ صاحب‌خانه می‌میرد و مشکل تو حل می‌شود، مرد بیچاره با شنیدن این خبر دست به دامان حضرت موسی(ع)شد و حضرت فرمودند دیگر قضایی است که رانده شده. اگر می‌توانی خودت را هم بفروش.«گفت رو بفروش خود را و بره ........... چونک استا گشته‌ای بر جه ز چه »موفق باشید
5701
متن پرسش
سلام استاد لطفا بفرمایید برای این که یک نوجوان بخواهد با قرآن انس بگیرد از کجا باید شروع کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: خوب است ابتدا با حفظ قرآن و مفاهیم آیاتی که حفظ کردید شروع کنید. موفق باشید
5462

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد شرمنده ام این سوال را میفرستم وعذرخواهی میکنم راستش یه مطلب به ذهنم رسید عده ای از پسران و دختران جوان که مبانی فکری انها از صحبتهای حضرتعالی تغذیه میشود مجرد هستند ایکاش.... ایکاش شرایطی پیش میومد که این گونه افراد باهم....به هر حال هم کفو هستند ظاهرا و حداقل از لحاظ فکری .....جسارت این حقیر را عفو فرمایید
متن پاسخ
ه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که ای کاش شما آقایان جرأت می‌کردید و به میدان می‌آمدنیدو خانم‌ها هم آزاد از همه‌ی تقیّدات دنیایی زیر نظر والدین‌شان به سادگی تمام زندگی مشترک را با مرد هم فکرشان شروع می‌کردند. موفق باشید
3542
متن پرسش
با عرض سلام خدمت جنابعالی در کتاب اصول فلسفه در مقاله علم و ادراک مرحوم علامه مطلبی دارند تحت عنوان اینکه علم با تغییر و دگر گونی سازش ندارد بعد در اخر اشاره می کنند مثلا در یک عمر هفتاد ساله چند بار سلولهای مغز و اعصای تغییر میکنند بعد من جایی اینرا بیان کردم گفتند اصلا سلولهای مغز و اعصاب جایگزین نمیشوند و خلاصه اینطور کلام علامه را رد نمودند نظر جنابعالی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: دانشمندان فیزیولوژی می‌گویند پس از مدتی همه‌ی بدن تغییر می‌کند و این غیر از آن است که گفته شود سلول‌های مغز و نورون‌ها که از بین رفتند ترمیم نمی‌گردد. علامه قسمت اول را برای اثبات نظر خود فرموده‌اند و حرف درستی است. موفق باشید
3436
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت با جمعی از دانش آموزان دبیرستانی قرار است حلقه ی پژوهشی قرآن تشکیل دهیم نظر شما درمورد موضوع و نحوه ی پژوهش با توجه به مخاطب چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کار خوبی است سعی کنید یکی از سوره‌های کوچک را همه حفظ کنند و بعد مفهوم آیات آن‌ها به کمک تفسیر نمونه در جمع خودتان شرح دهید. موفق باشید
1631

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه ** فوری ** سلام خدمت استاد چند سوال مطرح است راجع به انتخابات؛ دوستان اگر در هر کدام از این سوالات، نکته ای به نظرشان می رسد، آن را بگویند، ممنون می شوم: 1- صلاحیت را چقدر باید فردی دید و چقدر جریانی؟ من الان بعضاً مواجه هستم با یک دو راهی: در بین دو نامزد در کل حزب اللهی، به شخص توانمند و باعرضه و موثری که به جریان صحیحی تعلق ندارد (در داخل جریان های موسوم به اصولگرا) رأی بدهم و تلاش کنم که رأی بیاورد یا به شخص متوسط و کم توان تری که به جریان صحیحی تعلق دارد و خودش صاحب نظر نیست، اما به خاطر اعتمادش به شخص توانمندتر و تیزبین تری (نسبت به آن شخص اول)، در نهایت رأیش در مجلس، دو برابر کردن رأی آن شخص تیزبین تر می شود؟ 2- در انتخاب ها باید بیشتر به اینکه یک نامزد چقدر تیزبین است و بهتر انتخاب می کند توجه کنیم یا این که چقدر اهل ایده و طرح و برنامه دادن است؟ 3- اگر اطمینان داشته باشیم که یک نفر که در مجموع او را شایسته ی رأی دادن می دانیم رأی می آورد، اما به صلاح نظام بدانیم که او با رأی کمتر رأی بیاورد (مثلاً رأی اول شدن او در شهر را دارای تبعات بدی در آینده بدانیم)، آیا شرعاً می توانیم به او رأی ندهیم؟ 4- ما چقدر باید برای رأی گفتمانی دادن ارزش قائل شویم؟ یعنی اگر تحلیل مان این است که اولاً تفاوت گفتمانی بین دو گروه وجود دارد (این نافی این نیست که هر دو گروه، خیلی جاها در عمل، رفتار قبیله ای از خود نشان داده باشند)، و ثانیاً الان مهم تر از اینکه چه کسانی وارد مجلس شوند، این است که کدام گفتمان در جامعه غالب شود، و احتمالاً مسیر ریاست جمهوری آینده را شکل دهد، آیا می توانیم با توجه به این دغدغه راجع به آینده ی نظام، برای رأی به یک گفتمان، به لیست یک گروه رأی دهیم؟ 5- آیا باید فقط به نامزدهایی که به ارجحیت قابل توجه آنها نسبت به دیگر نامزدها رسیده ایم، رأی بدهیم، یا باید لیست مان (30 نفر) را پر کنیم و علاوه بر آنها، بر اساس همین که گمانمان این است که شخصی (نامزد الف) از دیگری (نامزد ب) ولو نه به حد قابل توجه بهتر است، به آن شخص (نامزد الف) هم رأی بدهیم؟ 6- آیا باید حداقلی از صلاحیت را برای نامزدها قائل باشیم تا به آنها رأی بدهیم (مثل انتخاب امام جماعت بین یک جمع، که اگر هیچ یک از افراد جمع، شرط عدالت را نداشته باشند،باید نماز جماعت نخواند، نه اینکه به بهترین اقتدا کرد)، یا باید صرفاً به نامزدهایی که نسبت به دیگر نامزدها صلاحیت بیشتری دارند از نظر ما رأی دهیم؟ یعنی اگر بعضی نامزدها هستند که به خاطر تهمت ها، بی انصافی ها و ظلم هاشان به افراد یا دستگاه های نظام در این چند سال آنها را دارای عدالت لازم برای امام جماعتی (چه برسد به نمایندگی مجلس) نمی دانیم، آیا می توانیم به آنها صرفاً به خاطر اینکه بهتر از دیگران اند، رأی دهیم؟ 7- اینکه یک نامزد در کدام لیست ها قرار دارد، چقدر برای شناخت صلاحیت او معیار است؟ آیا برای قرار دادن نام نامزدها در لیست ها موافقت شان را جلب می کنند؟ و آیا اشکالی دارد که یک نامزد به قرار گرفتن نامش در لیستی که افراد زاویه دار با او آن را تهیه کرده اند، و آن لیست را لیست مطلوب نمی داند، اعتراض نکند؟ 8- برای اینکه ما برای تبلیغات شخص یا گروهی در انتخابات (که به نتیجه رسیده ایم که به او رأی بدهیم) به میدان بیاییم و هزینه کنیم، همین که انتخاب آن شخص یا گروه را برای انقلاب بهتر از انتخاب رقبایش می دانیم، کفایت می کند، یا باید *فرق قابل توجهی بین آن گروه با رقبایش ببینیم*، یا مشی آن گروه را قبول داشته باشیم و با آن تا حد زیادی همراه باشیم؟ حکم عقل بسیجی چیست؟ 9- (و یک سوال در فضایی متفاوت:) اینکه در یک انتخابات، مردم حزب اللهی همگرا باشند و همه به یک لیست واحد رأی بدهند بهتر است یا اینکه انتخابات رقابت بین حزب اللهی ها باشد؟ می شود به نفع نظر دوم این استدلال را کرد که هرچه رقابت در انتخابات ها درونی تر باشد، نشانه ی رشد انقلاب اسلامی است، و اصلاً اگر تا حالا در انتخابات هایی، جبهه ی انقلاب (ولایت) با جبهه ای که پایبند به انقلاب (ولایت) نیست، رقابت کرده، باید به عنوان یک پدیده ی عحیب دیده شود. و می شود به نفع نظر اول این استدلال را کرد که اصل اختلاف بین خودی ها به هر منشئی در آینده و آنجا که لازم است که حزب اللهی ها یکدست باشند، ما را دچار مشکل خواهد کرد. این دودستگی ها در بین امت حزب الله، محدود به انتخابات نمی ماند و بالا می گیرد و انشقاق های جدید ایجاد می کند و وحدت شکن می شود. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- به نظر بنده جهت‌گیریِ صحیح چیز مهمی است. اگر نامزدی در عین صلاحیت نسبی در طیف یا جریانی است که از عقلانیت کافی برخوردارند، می‌توان او را ترجیح داد به نامزدی که هرچند زرنگ است ولی به جریان صحیحی تعلق ندارد 2- تیزبینی و ایده‌داشتن هر دو قابل جمع است ولی تیزبینی سیاسی یا بصیرت، در نمایندگی مجلس خیلی مهم است. کسی که به جای انتقاد از رئیس جمهور کینه‌ورزی می‌کند، بصیرت لازم جهت رعایت منافع ملی از خود نشان نداده است. فکر می‌کنم باید بین دو نامزد نمایندگی ،آن کسی که در عین انتقاد به دولت در صدد کمک به دولت است جهت رفع مشکلات مردم ،از عقلانیت و صلاحیت بیشتری برخوردار است نسبت به آن نامزدی که در صدد عیب‌جویی و کینه‌ورزی نسبت به دولت است 3- این یک موضوع عقلائی است به آن‌چه عقلاً تشخیص داده‌اید عمل کنید 4- بسیار مهم است که گروه‌ها و احزابی به صحنه آیند که گفتمانشان مشخص است و ما نیز بر اساس گفتمان آن‌ها به آن‌ها رأی بدهیم 5- اگر رویهمرفته نامزدهای یک گفتمان که مورد قبول ما است صالح‌اند خوب است به آن لیست رأی دهیم، ولی اگر احساس کردیم آن جبهه یا گروه محذورات و محدودیت‌هایی داشته‌اند که نتوانسته‌اند بعضی را در لیست خود جای دهند در حالی‌که آن افراد موافق همان گفتمانی هستند که ما قبول داریم ما به بعضی افراد که بیرون از لیست هستند هم رأی می‌دهیم و اَهم و مهم می‌کنیم 6- اگر نامزدهایی هستند که بر اساس منافع گروهی به قول شما ظلم‌هایی به افراد یا دستگاه‌های نظام کرده‌اند، هرگز نباید به آن‌ها رأی داد 7- یک نامزد وظیفه دارد آمادگی خود را جهت نمایندگی اعلام کند، حال دیگر هر گروه و جبهه‌ای مایل بود او را در لیست خود قرار دهد او مسئول نیست و جای اعتراض ندارد. مثل این‌که در اقتداء به امام جماعت رضایت او شرط نیست 8- باید اگر فرد یا گروهی را نسبت به سایرین برای نظام اسلامی مفیدتر می‌دانیم در حدّ معتدل برای موفقیت آن‌ها فعالیت کنیم 9- محال است در بین مؤمنین همه دارای یک‌سلیقه باشند. پس اگر همه در ذیل انقلاب اسلامی و رهبری نظام با سلیقه‌های مختلف در جبهه‌های مختلف رقابت داشته باشند برکاتش بیشتر است و شفافیت بیشتری در بین جامعه حاصل می‌شود. وحدت بین جامعه به این معنا نیست که همه یک طور فکر کنند، وحدت به این معنا است که اصول انقلاب را حفظ کنیم و به نظرات همدیگر احترام بگذاریم. موفق باشید
632
متن پرسش
با سلام و احترام. جناب استاد، با توجه به اینکه امروزه پیشرفت علم به همانندسازی DNAمنجرشده و بشر قادر شده حیوانات و حتی انسان را از این طریق ایجاد کند،‌مسئله دمیدن روح توسط خداوند در چهارماهگی در رحم برای جنین انسان چگونه توجیه می‌شود؟برخی روشنفکرنمایان مردم را از این طریق منحرف می سازند که "مسئله خلقت نیز حل شد و انسان خودش قادر به خلقت انسان شده است". استاد چگونه پاسخ این شبهات راباید داد؟ جناب استاد، من عمیقا ائمه را دوست دارم اما گاهی که مطالب اهل سنت و حتی روایات خود ائمه در کتب شیعه را می خوانم احساس می کنم گاهی در مورد ائمه غلو میکنیم. مثلا آیا واقعا ایشان قطب دایره امکان هستند؟ آیا واقعا خدا خلقت را برای ایشان انجام داد؟ آیا واقعا وجود ایشان در آفرینش اینقدر مهم و بی بدیل است؟ چرا در قرآن نام ایشان ذکر نشد همانگونه که نام پیغمبر صل الله علیه و آله ذکر شده است؟جناب استاد چرا در روایات اشاره مستقیمی به قضیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) نشده است و جای شک و شبهه باقی مانده است؟جناب استاد، خدا میداند که چقدر مایلم شک و تردید نداشته باشم و به یقین برسم اما همیشه در امور مربوط به خدا و ائمه شک میکنم. چکار کنم که از این شک برهم؟چکار کنم که حضور امام زمان را احساس کنم؟ لطفا این بنده خدا را راهنمایی کنید. مؤید باشید.
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی 1- در هر حال تمام فعالیت‌هایی که از طریق DNAو سایر فعالیت‌ها انجام می‌شود، ایجاد شرایطی است تا روح به عنوان موجود مجرد در آن بدن تجلی کند و نفخه‌ی روح انجام گیرد، چه آن شرایط در رحم مادر فراهم شود و روح تجلی کند و چه در بیرون رحم در شرایطی شبیه رحم. 2- در مورد جایگاه ائمه«علیهم‌السلام» پیشنهاد می‌کنم به کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهل بیت«علیهم‌السلام» رجوع فرمایید تا إن‌شاءالله روشن شود عقل و برهان ثابت می‌کند اولین مخلوق باید انسان کامل باشد. وقتی موضوع از نظر عقل و استدلال ثابت شد آیا مصداقی دقیق‌تر از پیامبر خدا و حضرت علی و سایر ائمه«علیهم‌السلام» برای انسان کامل می‌توان پیدا کرد؟ 3- در مورد علت این‌که قرآن نام ائمه«علیهم‌السلام» را در قرآن نیاورده خوب است به تحقیقی که علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» فرموده‌اند رجوع فرمایید که بنده در جزوه‌ی «مبانی نظری نبوت و امامت» خلاصه‌ی آن را آورده‌ام، مبنی بر این‌که آن‌قدر مشرکین تازه مسلمان‌شده مخالف امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» بودند - به جهت آن‌که اکثرا پدر و برادرانشان در جنگ بدر و احد به دست حضرت کشته شده بودند- که اگر نام حضرت در قرآن می‌آمد مستقیماً با قرآن مقابله می‌کردند. در این مورد به ترجمه‌ی کتاب «الغدیر» قسمت وقایع بعد از واقعه‌ی غدیر رجوع فرمایید. یا به تفسیر المیزان در ذیل تفسیر سوره‌ی معارج رجوع فرمایید تا نمونه‌ای از دشمنی مسلمانان با علی«علیه‌السلام» روشن شود. 4- با آن‌همه خفقانی که ایجاد کردند باز مورخین اهل سنت با زحمت زیاد روایات مفصلی در مورد قضیه‌ی حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» دارند. حداقل به کتاب «بصیرت حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» رجوع فرمایید. بنده در آن کتاب سعی کرده‌ام اکثر روایات را مستند به کتاب‌های اهل سنت بیاورم. 5- پیشنهاد می‌کنم چنانچه برایتان مقدور است سیر مطالعاتی را که در سایت هست دنبال کنید. إن‌شاءالله نتایج خوبی در امور معرفتی به‌دست می‌آورید. موفق باشید
234

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام .نظر شما در مورد مکتب تفکیکی که علامه حکیمی مطرح میکنند چیست؟مثل کتب:مکتب تفکیک،تقلید و اجتهاد در فلسفه،مقام عقل،آنجا که خورشدمیوزد،الاهیات الهی و الاهیات بشری،الحیاۀ ،عقل سرخ "شایعه" ناگواری مبنی بر زاویه داشتن اسلام حضرت امام و حضرت علامه طباطبایی شنیده ام.نقل قولی که بعد از رساندن خبر شهادت داماد حضرت علامه ایشان گفته اند-نعوذ بالله-:انقلاب یک شهید داشت و آن هم اسلام است. ما را نجات دهید. یا حق
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: بنده نظرم را در مورد مکتب تفکیک در جواب سؤال شماره 48 در همین سلسله سؤالات داده‌ام ،ولی با اشکالی که به مکتب تفکیک دارم جناب آقای حکیمی را شخصیت قابل استفاده‌ای می‌دانم. در مورد قسمت دوم سؤالتان جنابعالی عنایت داشته باشید که کتب علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» نشان می‌دهد که هیچ تفاوتی بین روحیه‌ی حماسی ایشان با حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌‌تعالی‌علیه‌» نیست و امروز شاگردان علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» مثل آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» مؤید نظام اسلامی هستند. پس نمی توان این حرف ها را به ایشان نسبت داد.
17098

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد، خسته نباشید: از استادتان جناب علامه حسن زاده آملی حفظه الله، نظریه ی تخت بودن زمین را شنیده اید؟ برخی سایتها شروع به انتشار مطالبی می کنند مبنی بر این که ابوریحان هم اثبات کرده است که زمین مسطح و تخت است، و گرد نیست، و می گویند جناب علامه و استاد صمدی هم این موضوع را در دروس علم هیئت و نجوم مطرح کرده اند، و مورد تایید مرحوم علامه شعرانی هم بوده است، می گویند: اگر زمین گرد باشد هیچگاه قبله صحیح نخواهد بود، اگر می شود راهنمایی بفرمایید، چون مطالب بسرعت درحال انتشار در فضای مجازی است، و اگر انحرافی و اشتباهی در مطالب باشد، ما و دوستان کمی می توانیم جلوی آن را بگیریم، التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی در این مورد نشنیده‌ام و این هم استدلالِ درستی نیست که اگر زمین کروی باشد، در درک قبله اختلال پیش می‌آید. فقهای ما برای هر پیش‌امدی حکمی دارند. موفق باشید

13358
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیزمان: خدای مهربان را بر نعمت وجود استاد و راهنمای خوبم بی نهایت شکر می کنم و ان شاء الله ذات باری حالا حالا حالاها این نعمت را برای ما حفظ کند. بزرگان می گویند از خدا جز خدا را نخواهید از طرف دیگر وقتی به ادعیه امامان عزیزمان مراجعه می کنیم حتی در دعاهای عارفانه مثل دعای عرفه از خدا خواسته های دیگر همچون وسعت رزق و... را می خواهند این دو چگونه با هم جمع می شوند؟ با کمال تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی همه‌ی ذکر و فکر انسان خدا شد و او را منشأ همه‌ی کمالات یافت، دیگر هرچه می‌خواهد برای حفظ آن حضور است و در چنین فضایی اولیاء معصوم تقاضای وسعت رزق یا رفع بلا و دفع مصیبات می‌کنند تا اولاً: جز به او مشغول نشوند و ثانیاً: در وسعت رزق خود و رفع بلا و دفع مصیبات، نیز او را ببینند، آن‌طور که مولایمان حضرت سجاد«علیه‌السلام» ندا سر می‌دهند: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ، وَ لا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالاقْتَارِ فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ، وَ أَسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ، فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي، و أُبْتَلَى بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي، وَ أَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِيُّ الْإِعْطَاءِ وَ الْمَنْعِ».

 اي خدا! بر نمونه‌هاي كامل بندگي‌ات - يعني محمّد و آل او - سلام و درود بفرست، كه اينان قطب جان هر انساني است كه مي‌خواهد تو را بندگي كند، و نیز آبرويم را با سهولت كامل حفظ كن، و منزلتم را با تنگ‌دستي مبتذل مساز، كه مجبور شوم از كساني رزق خود را طلب كنم كه خود آن‌ها روزي‌خوار تواند و يا از كساني تقاضاي عطا كنم كه بدترين انسان‌هايند، و در نتيجه مبتلا شوم به ستايش كسي كه به من عطا كرده و به ذمّ و بدگويي كسي كه به من چيزي عطا نكرده، در حالي‌كه تو ماوراء آن‌ها، در دادن و ندادن، سرپرست من هستي.

خطري كه موجب مي‌شود توحيدِ انسان ضعيف گردد، عبارت است از غفلت از مبادي امور عالم، حال اگر انسان پرده‌هاي ديده خود را كنار زد و بدون تحريكات عجولانه شيطاني، نظر به اصل و اساس همة حركات عالم نمود، جز خدا را صحنه‌گردان امور نمي‌بيند.

پرده‌هاي ديـده را داروي صبـر            هم بسوزد هم بسازد شرح صدر

آينه‌ی دل چون شود صافي و پاك         نقش‌ها بيني برون از آب و خـاك

هم ببيني نقـش و هم نقـاش را           فرش دولـت را و هــم فراش را

وقتي انسان متوجّه شد خداوند براي آبرومند كردن بندگانش راه‌هايي قرار داده است كه فقط انسان‌هاي مؤمن مي توانند به آن راه‌ها دست يابند و انسان‌هاي غيرمؤمن هر چه تلاش كنند به بي‌راهه مي‌روند و در بي‌آبرويي زندگي را به انتها مي‌رسانند، از خدا مي‌خواهد كه: «صُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ»؛ خدايا! آبروي مرا از طريق آسان‌ترين راه‌ها حفظ كن، زیرا در آبرومندي است كه انسان مي‌تواند سرزنده و بانشاط زندگي را ادامه دهد.

«وَ لا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالاقْتَارِ»؛ قدر و منزلتم را با تنگ‌دستي از بين مبر، به طوري كه نتوانم اهل بخشش و سخاوت و كمك‌ به فقرا باشم. من كه مي‌دانم از طريق الطاف تو مي‌توانم با شرافت و بزرگواري زندگي كنم، چرا از تو نخواهم كه مرا شامل چنين الطافي نمايي، و چگونه اميدوار نباشم در حالي‌كه دوستان خودت را به چنين منزلت‌هايي رسانده‌اي؛ و چرا بر اين تقاضاي خود اصرار نورزم؟ چون خطرات محروم‌شدن از چنين لطفي بسي بزرگ است و آن خطر اين است كه گرفتار مدح و ذمّ اهل دنيا خواهم شد. لذا در چند فراز بعدي همين خطرات را به خودت متذكر مي‌شوي تا در طلب خود از خدا با اصرار بيشتر پايداري كني.

مي‌گويي: «فَأَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ، وَ أَسْتَعْطِيَ شِرَارَ خَلْقِكَ، فَأَفْتَتِنَ بِحَمْدِ مَنْ أَعْطَانِي، و أُبْتَلَى بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِي» خدايا! من به ضعف خود آگاهم كه اگر منزلت مرا با تنگدستي مبتذل نمايي، به سوي مخلوقات تو - همان‌هايي كه روزي‌خوار تواند - روي مي‌آورم و از اهل دنيا - همان مال‌دوست‌ها و مال‌جمع‌كن‌ها و حاكمان ظالم - كه بدترين مخلوقات تواند، تقاضا مي‌كنم تا به من چيزي بدهند و از اين طريق وارد مهلكه‌اي مي‌شوم كه در اثر آن، هركس كه به من چيزي داد، حمد و ستايشش مي‌كنم و هركس به من چيزي نداد، بدگويي‌اش را مي‌نمايم، و واي كه چقدر چنين زندگي زشت و آزاردهنده است. خدايا! آيا راضي مي‌شوي اين بندة تو به روزي بيفتد كه صاحبان ثروت را ارزشمند و فقرا را پست بداند؟[1]  مسلّم تو چنين هلاكتي را براي بنده‌ات نمي‌پسندي، پس امورات مرا به غير خودت واگذار مكن، زیرا به گفته‌ی علي (ع): هركس در مقابل اهل دنيا فروتني و ستايش نمود، تقوايِ خود را رها كرده،[2]  و اين در حالي است كه تو به عنوان سرپرست واقعي من، ماوراء صاحبان دنيا، عهده‌دار بخشيدن‌ها به من و يا خودداري كردن بخشش‌ها به من هستي، پس چرا تو را رها كنم و غير تو را بگيرم و چرا مايحتاج خود را كه از طريق واسطه‌ها از تو مي‌گيرم، از تو نخواهم و به تو نظر نكنم؟ تويي كه به‌واقع سرپرست و برنامه‌ريز داده‌ها، و نداده‌ها به من هستي، پس خودت آبرويم را حفظ بفرما و منزلتم را محفوظ بدار و گرفتار عطاهاي اشرارم مگردان . موفق باشید

 


[1] - حضرت سجّادu در دعاي 35 صحيفه عرضه مي‌دارند: «وَاعْصِمْني مِنْ اَنْ اَظُنَّ بِذِي عَدَمٍ حَسَاسَةً اَوْ اَنْ اَظُنَّ بِصَاحِبِ ثَرْوَةٍ فَضْلًا»؛ خدايا! مرا حفظ فرما از اين‌كه در مورد فقرا و ناداران گمان حقارت كنم، يا اين‌كه نسبت به ثروتمندان گمان فضيلت داشته باشم.

[2] - «مَنْ تَذْلِلِ الْاَبْناءَ الدُّنيا، تَعْرَي مِنْ لِباسِ التَّقْوي»

12682
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات. از خدمت حضرت عالی سوال می گردد که جایگاه توافق جامع هسته ای در معماری تمدن و آینده قدسی انقلاب اسلامی چیست و چگونه صورت باطنی این توافق خواهد توانست ما را به یک مبارزه آشتی ناپذیر با استکبار جهانی رهنمون سازد؟ و من الله التوفیق
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل مذاکره مسلّم چیز بدی نبوده و نیست و همین طور که مقام معظم رهبری در جلسه‌ی با دانشجویان فرمودند مسیر مبارزه با استکبار عین هویت ما است و خطری که در پیش است از این جنس است که دولتمردان از این موضوع غفلت کنند و عملاً هویت انقلابی ما در ذیل فرهنگ غربی تحلیل رود و از این به بعد است که باید رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را با دقت زیاد دنبال کرد و مواظب بود سخنان ایشان در ذیل توافق با 5+ 1 به تحریف گرفتار نشود. لذا ملاحظه کردید که در جواب نامه‌ی رئیس جمهور، باز ایشان موضوع عدم اعتمادبودنِ بعضی از آن‌ها را به میان کشیدند. موفق باشید

10854
متن پرسش
سلام علیکم: 1. احساس می کنم برای وصل شدن به معصوم شرم حضور دارم نظرتان چیست که بزرگی چون قاضی را برای شروع رابطه واسطه قرار دهم؟ 2. با بودن معصوم حی در انجام ندادن گناه به امام زمان (عج) متوسل شویم یا امام حسین(ع)؟ 3. آیا برای اینکه تحت ولایت اولیا الهی قرار گیریم نیاز به مقدمه دارد؟ 4. من می خواهم از قدم اول شروع کنم آیا کسی چون من تحت ولایت قرار می گیرد؟ 5. در ولایت انتخاب می شویم یا انتخابمان می کنند؟ برای اینکه قاضی دستمان را بگیرد چه کنیم؟ 6. منظورتان از توبه را با زبان عوام شرح دهید؟ 7. برای کسانی که خطورات ذهنی بسیار آزار دهنده ای دارند چه دستوری می دهید؟ اذکار حوقله و آیات مسخرات برای خطورات خوبند؟ آیات مسخرات چه آیاتی هستند و تاثیرشان چیست؟ در شنبه چه سوره ای و در 1شنبه چه سوره ای و همینطور تا آخر هفته چگونه با قرآن مانوس باشیم؟ در نوافل چه سوری بخوانیم؟ از کجا بفهمیم توبه مان مقبول شده یا نه؟!!خوش به حالت آدم خوب و کسی که خدا دوستش دارد! چه معامله ای با خدا کرده ای که این شده ای؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در کتاب «فعلیت‌یافتن باورها» در این مورد عرایضی داشته‌ام. رویهم‌رفته کار مفیدی است 2- امروز امیر ده میخانه حضرت صاحب الامر«روحی فدا» است ولی با نظر به امام حسین«علیه‌السلام» زمینه‌ی انس با حضرت صاحب الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» هم بهتر فراهم می‌شود 3 و 4- با رعایت دستورات الهی عملاً تحت ولایت الهی قرار می‌گیریم و روز به روز «آن ولایت شدت می‌گیرد. ابتدا انتخاب می‌شویم ولی در ادامه باید با رعایت دستورات الهی آن را در خود نهادینه کنیم. 5- برای انس با روحانیت عرفا از جمله مرحوم قاضی«رحمة‌اللّه‌علیه» به کتاب « فعلیت‌یافتن باورها» رجوع کنید 6- توبه یعنی گناهی که شرع معرفی کرده است را دوست نداشته باشیم و دنبال نکنیم 7- کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» جهت کنترل خطورات کمک می‌کند. آیات مسخرات آیات 54 تا 56 سوره‌ی اعراف است بحمداللّه 70 بار خواندن آن در دفع وساوس شیطان مؤثر است. در مورد ربط سوره‌ها با روزهای هفته چیزی نمی‌دانم. به کتاب «کتاب جمال الاسبوع ابن طاووس.» رجوع کنید. موفق باشید
9151
متن پرسش
از این جملة شما که فرمودید: «وقتی در هر حرکتی قوه‌ها به سوی هدفی خاص در حال تبدیل‌شدن به فعل هستند، می‌گوییم محال است غایت مفقود باشد.»، حقیر اینطور برداشت کردم که منظورتان از «غایت» در همان جملة «غایت مفقود، محال است.»، علت غائی نیست، بلکه غایتی است که حرکت به سمت آن انجام میشود. اگر منظورتان این است، واضح است که این مسأله درست است. اما برخی مثالهایتان خیلی از این مطلب دور است؛ مثال «گل ابتدا در ذهن باغبان هست بعد در خارج محقق میشود» حاکی از این مطلب است که شما غایت را به معنای «علت غائی» گرفتهاید. لذا اگر منظورتان از «غایت» آن چیزی است که قرار است به آن برسیم، دیگر نباید مثال باغبان را بزنید و این که غایت، از قبل در خارج هست. در این بیان، غایت هست، اما بالقوه، قرار است به آن برسیم و بالفعل شود. طبق این بیان، وجود امام زمان حیّ هم یک غایت بالقوه است و لذا لازم نیست که همین الآن بالفعل هم موجود بوده و به دنیا بیاید. پس حتی اگر غایت را به این معنا بگیریم (به معنای چیزی که باید به آن برسیم)، باز نمیتوان از طریق «غایت مفقود محال است» وجود امام زمان حیّ را عقلاً ثابت کرد!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: غایت نسبت به آن موجودی که حرکت می‌کند بالقوه است و سعی می‌کند با تبدیل قوه‌ها آن را در خود بالفعل کند ولی در خارج وجودِ بالفعل دارد که موجودِ دارای حرکت به سوی آن حرکت می‌کند. در مورد انسان کامل هم قضیه از همین قرار است که غایت هر انسانی نسبت به انسان کامل، بالقوه است و سعی می‌کند خود را به انسان کاملی که به صورت بالفعل در عالم هست نزدیک کند. فکر می کنم مطالعه بدایه الحکمه در این موارد کمک کند. موفق باشید
7010
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم می خواستم یک روش عملی برای مدیریت اطلاعات ,توصیه ها ونصحیت هایی از کتابها و سخنرانی ها کسب می کنیم بفرمایید. استاد بنده از سخنرانی ها نت بر می دارم و نکات مهم کتابها را های لایت می کنم اما بهه نظر من این روش اصلا کاربردی نیست.نت ها که همه جیز توش هست و یک شلم شوربایی شده و نکات مهم کتابها هم بعد ازمدتی از ذهنم فراموش میشه و قابل بازخوانی نیست. با تشکر فراوان سعید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابی به نام «روش‌ها» اثر آقای محدثی شاید بتواند کمک‌تان کند. موفق باشید
4024
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز در احادیث داریم که اگر مومنی شخصی را بخاطر گناهش سرزنش کند حتما به آن گناه دچار میشود.خواستم بپرسم آیا منظور سرزنش زبانی است؟یا اینکه اگر در دل هم شخصی را بخاطر انجام گناهی سرزنش کنیم و اصلا به خود طرف هم نگوییم و به روی او نیاوریم بازهم خود دچار آن گناه میشویم؟ خدا حفظتان کند التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، سرزنش زبانی و علنی است که مشکل دارد وگرنه باید به انسان گناه‌کار تذکر داد و حتماً هم باید در درون خود از کار او متنفر باشیم. موفق باشید
2815
متن پرسش
با عرض سلام خدمت حضرت استاد،این حقیر می خواهم در زمینه عرفان کار کنم از کجا شروع کنم و چگونه استاد عرفان پیدا کنم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به تعبیر آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌علیه»: «علم تو استاد توست» حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» توصیه می‌کردند مقدمات عرفان، معرفت نفس و به تعبیری جلد 8 و 9 اسفار است. لذا اگر با «ده نکته در معرفت نفس» و سپس کتاب «آشتی با خدا» و بعد کتاب «برهان صدیقین» و سپس کتاب «معاد» و بعد کتاب «خویشتن پنهان» شروع کنید تا حدّی مقدماتی که حضرت امام مدّ نظرشان بوده است را طی کرده‌اید، سپس به فصوص الحکم محی‌الدین بپردازید. موفق باشید
2778
متن پرسش
سلام استاد خوبم من مسئله ی قضا و قدر را در اتفاقات و رخداد های زندگی متوجه نمی شوم. فرض مثال در مسئله تصادف دانش آموزان راهیان نور آیا این اتفاق بهر حال رخ می داد یا اینکه تنها به خاطر چند لحظه غفلت یک نفر خداوند جان 24 نفر دیگر را می گیرد؟ و اگر راننده در آن لحظه دقت لازم را داشت این اتفاق نمی افتاد؟ لطفاً راهنماییم کنید. تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: از خودت بپرس آیا می‌شود خداوند سرنوشت 24 انسان را در دست یک راننده‌ی بی‌احتیاط قرار دهد؟ درست است که ما باید کار راننده را تقبیح کنیم ولی در یک سطح دیگر نباید از برنامه‌های خداوند در عالم غافل باشیم. آری چون تقدیر الهی برای آن جوانان آن بوده که به عالم دیگر منتقل شوند خداوند در این مسیر قرارشان داد که به این صورت کار انجام گیرد. قرآن می‌فرماید: «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ....» هر جا باشید، مرگ شما را درمى‏یابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید! موفق باشید
249

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام خدمت شما استادبزگوار سوال من درموردنحوه ی امر به معروف ونهی از منکرباتوجه به تذکراتی است که دردین عزیز اسلام ونکاتی که شما فرموده اید می باشد.1-شمادر شرح نامه 31نهج البلاغه فرمودید:امربه معروف ونهی از منکرزوری واجباری نیست ومانند این می باشد که خوبی ها را به دیگران پیشنهاد کنیم2-شمادریکی از جلسات نفسیرقرآن اگراشتباه نکنم درذیل آیه ی 3سوره مبارکه قمر فرمودید:کسانی که هوای نفس آنها رافراگرفته بایدبا تنبیه بدنی باآنهابرخوردکردکه اشاره به دوره ای کردید که معلم مدرسه بودید ویک بچه ای بسیار شلوغ می کرد وکلاس را بهم ریخته بود وشما با اوبرخورد کردیدوبعدفرمودید جوامع غربی ازآن جهت زدن ندارند که بنابر انسان سازی ندارند.البته من فکر می کنم منظور شما در اینجادرمورد تربیت بودواز آن جهت که شما معلم ومسئول تربیت بودید درآنجاازعمل فیزیکی استفاده کردید.حال باتوجه به نکات بالا کلاً امربه معروف ونهی ازمنکر درکجادرحدپیشنهادکردن خوبی ها ومنفعل کردن شحصی که امرمنکر ازاوسرزده باقی می ماند ودر کجابایدبااو برخورد فیزیکی نمود.باآرزوی دوام عمربامعرفت وعاقبت به خیری برای شما.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: هرکس به عنوان مسلمان در کنار برادر مسلمان خود چنانچه زمینه باشد لازم است او را به معروف تشویق و از منکر باز دارد، ولی نظام اسلامی به حکم قاضی شرع وظایف إعمال قدرت دارد، در مورد مثال بنده شاید به عنوان مربی آن شخص، آن کار لازم بوده باشد ولی چون ممکن است عده‌ای سوء استفاده نمایند همان را هم نباید یک قاعده برای عموم نمود. موفق باشید
15489
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد معظم جناب اقای طاهرزاده: غرض از مراحمت، بنده از مبحث عین ثابت برداشتی کردم لطفا حضرتعالی در جاهایی که خلط یا اشتباه کرده ام تصحیح و در جاهای مورد نیاز توضیح بفرمایید. 1. گویا اینطور است که خداوند برای انسان مناسب با امکان ذاتی اش، ظرفیت وجودی اراده کرده است که برای هرکس متفاوت با دیگریست. بعد انسان یک سعه وجودی ذاتی دارد که به وسیله علم و عمل می تواند آن را افزایش دهد تا جایی که سعه وجودی او در نهایت به اندازه عین ثابتی که خداوند برای او اراده کرده است، می شود. خواستم از شما بپرسم که مگر علوم بی نهایت نیستند؟ پس انسان می تواند با کسب علوم، مدام سعه وجودی خود را زیاد کند. پس عین ثابت. که محدو کننده سعه وجودی است چه می شود؟ 2. همانطور که در پاسخ برخی از سوالات فرمودید، امکان ذاتی صدام بر اساس عین ثابتش؛ با اختیار خود می تواند شهید خرازی شود ولی هرگز امام خمینی نمی تواند شود. خواستم ازتون بپرسم که منظورتان از هرگز امام خمینی نمی شود اینست که عین ثابت صدام در نهایت آنقدر نیست که به اندازه عین ثابت امام حمینی (ره) شود یا منظورتان اینست که قابلیت رسیدن به مقام امام خمینی را ندارد که در اینصورت با آن مطلب که همه انسان ها قابلیت رسیدن به کمال دارند، منافات پیدا می کند و همچنین از آن جمله که فرمودید می تواند با اختیار خود شهید خرازی شود یعنی نهایت ظرفیت عین ثابت او آنقدر است که اگه تقریبا تمام استعدادات عین ثابتش را به فعلیت برساند در نهایت به مقام شهید خرازی می تواند برسد؟ لطفا توضیح دهید. 3. وقتی انسان گناه می کند از سعه وجودی او کم می شود. یعنی مقداری از استعدادات خود را می سوزاند و دوباره با توبه آن ها را خداوند به او می دهد. و می تواند با کسب علم و عمل به نهایت سعه وجودی خود که همان عین ثابت خود است، برسد؟ لطفا توضیح دهید. و همچنین بفرمایید که سعه ذاتی و عرضی چیست و گناه کردن، کدام را کم می کند؟ باتشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در همان سعه‌ی قلبی‌اش تا بی‌نهایت می‌تواند جلو رود زیرا قلب او برای درک حقایق عالم ظرفیت بی‌نهایتی دارد به همان معنایی که خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «لا يَسَعُني اَرْضِي وَلا سَمائي و لَكِنْ يَسَعُني قَلْبُ عَبْدِي المُؤمِن» زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارند ولى قلب بنده مؤمن من دارد. و از این جهت انسان‌ها تفاوتی نسبت به همدیگر ندارند 2- هرکس در مقام امکانِ ذاتی خودش به کمال لازم می‌رسد. حال اگر امکانِ ذاتی‌اش انسان باشد، می‌تواند به کمال ذاتی خود برسد، چه امام خمینی باشد و چه صدام. زیرا از نظر انسان‌بودن و داشتنِ ظرفیت تجلی همه‌ی اسماء تفاوتی ندارند 3- همین‌طور است. انسان با گناه، از سعه‌ی اصلی انسانی خود دور می‌شود و با توبه جبران می‌گردد 4- سعه‌ی ذاتی همان مقام امکانی افراد است و سعه‌ی عرضی آن چیزی است که انسان با اراده‌ی خود به‌دست می‌آورد. موفق باشید

12553
متن پرسش
استاد گرامی با سلام: ان شاء الله عبادات شما مقبول درگاه خداوند قرار گرفته و ما رو هم از دعا فراموش نکردید. بنده بعضی کتابهای شما رو بعد از اینکه صوت سخنرانی رو گوش دادم روی یکی از سایت ها به عنوان درس می گذارم که دوستانی که از فضای کلاس ها دور هستند بتونن کتابهای شما رو راحت تر مطالعه کنند. بعد از توضیح کتاب معرفت النفس و از برهان تا عرفان، کتاب حقیقت نوری را شروع کردم در ابتدا با توجه به آموخته هایم از کتابهای مقدماتی سیر و مطالبی که از اساتید سر کلاسها گرفته بودم خیلی راحت بودم اما الان احساس می کنم این چیزهایی که می دونم واقعا برای شرح حدیث حقیقت نوری کافی نیست، کتاب «مقام امام در تکوین و تشریع» و «امام و مقام تعلیم به ملائکه» رو هم گوش دادم و خوندم به خصوص کتاب آخری برای خودم هم خیلی سخت بود. الان در بحث حقیقت نوری به مقام اسم اعظم رسیدم و نمی دونم چطوری باید این رو توضیح بدم که دیگه فلسفی نباشه چون از توضیحات فلسفی که بلد بودم به اندازه کافی استفاده کردم و خودم هم با تمام وجود طالب یک حرفهای جدید هستم تا مقام اهل بیت (ع) رو شرح بدم. همین طور در کتاب «انسان از تنگنای بدن تا قرب الهی» در بخش انسان کامل مطالبی که فرموده بودید رو اصلا متوجه نشدم و خیلی دوست دارم از این دید بتونم به ائمه نگاه کنم. لطفا بفرمایید چطور این کار رو انجام بدم. خیلی ممنون از لطف شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که افقی از این‌گونه معارف را در مقابل خود و کاربران می‌گشایید، به‌عنوان اولین قدم کار خوبی است و بنده نیز در آن کتاب، طرحِ موضوع کرده‌ام و جای بحث مفصل آن در آن‌جا نبوده است، تا این‌که بحمداللّه در مباحث جلسات چهارشنبه در شرح کتاب شریف «مصباح الهدایه» عرایضی در مورد اسمُ اللّه اعظم و نسبت آن با خلیفة اللّه، شده است که إن‌شاءاللّه زمینه‌ی فهم این‌گونه روایات خواهد شد. موفق باشید

6509
متن پرسش
سلام خواهشا پیرامون لیبرالیسم فرهنگی توضیح دهید؟ویژه باشد.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان گرفتار فکر و فرهنگی شود که به مرز بین شرک و توحید و حق و باطل احساس نشود و بر اساس اهداف دنیایی مفید و مضرّ برایش مهم باشد گرفتار لیبرالیسم فرهنگی شده، بدین معنا که خود را آزاد می‌داند در نگاه فرهنگی خود هرچیز را مباح بداند. در کتاب « آنگاه که فعالیت‏هاى فرهنگى پوچ مى‏شود، ص: 23» عرض کرده‌ام : «فعالیت‏هایى که در عین ظاهر دینى سخت نظر به دنیا دارد و به جاى حرام و حلال و مستحب و مکروه، مفید و مضرّ و کمى مفید و کمى مضرّ را قرار مى‏دهد و با تغییر منظر انسان‏ها از حرام و حلال به مفید و مضرّ، خوفِ از حق از بین مى‏رود و نفس امّاره میدان بیشترى مى‏یابد و میدان فکر و ذکرِ حضورى تنگ و تنگ‏تر مى‏شود. زیرا توجه به حرام و حلال‏ بودن چیزها نظر را به آخرت معطوف مى‏دارد، ولى نظر به مفید و مضرّبودن آن‏ها نظر را به دنیا مى‏اندازد و در حالت اخیر انسان به احکام الهى احترام لازم را نمى‏گذارد، بلکه از منظر دستورات مفید به آن‏ها مى‏نگرد و درنتیجه از بازگشت به حقیقت غفلت مى‏شود و به جاى بندگى خدا یک نحوه خودخواهى به میان مى‏آید، ولى با رعایت حرام و حلال خدا، انسان‏ خود را در حضور حضرت حق مى‏برد و در نتیجه با تجلى ولایت حق، انسان از بى‏سرپرستى و لذت‏پرستى افراطى در میدان زندگى نجات مى‏یابد.». موفق باشید
نمایش چاپی