بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
5586
متن پرسش
سلام خسته نباشید . ببخشید روح و روان با هم متفاوت هستند یا هر دو یکی ست ؟ و اگر متفاوتند ، فرق آنها را بیان می کنید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بستگی دارد که افراد این لغات را به چه منظوری به‌کار ببرند. ظاهراً روح را همان نفس ناطقه می‌گیرند و منظور از روان حالت‌هایی است که نسبت به روح در خود احساس می‌کنند. موفق باشید
4951
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز دل... یکی از اساتیدما در درس کلام جدید می گفت که درست است که اصالت وجود حق است ولی چون در بحث اصالت وجود ما ماهیت را نادیده می گیریم به همین دلیل می بینیم که در فلسفه ملاصدرا طبیعیات و پرداختن به علوم طبیعی که شالوده نیازهای اجتماعی و نیازی مبرم برای تمدن سازی است نادیده گرفته می شود مثلا با بحث اصال وجود نمی شود ما بیاییم علم درخت شناسی درست کنیم چون طبق اصلات وجود توجهی به درخت بودن درخت نمی شود که حالا بخواهد مبنای تولید چنین علمی شوددر نتیجه ما بعد از حکمت متعالیه رشد علوم طبیعی را در جامعه اسلامی و با نگاه اسلامی نداریم ممنونم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چقدر خوب است کسی که از حکمت متعالیه چیزی نمی‌داند لا اقل نظر ندهد. این بنده‌ی خدا اصلا نفهمیده این که در حکمت متعالیه ماهیت را نادیده می‌گیرند یعنی چه، فکر کرده چیزی هست و حکمت آن را نادیده‌می‌گیرد. در حالی که همه‌ی مشکلات آن است که ما در بسیاری از موارد به چیزی نظر داریم که واقعیت خارجی آن مربوط به وجودش است و نه مربوط به محدودیت‌هایش که جنبه‌ی عدمی دارد. این چه هنری است که ما با جنبه‌های عدمی شیء بخواهیم شیء را بشناسیم؟ موفق باشید.
4204
متن پرسش
سلام.از افراد گروه اویس هستم همانی که از شما راهنمایی خواست. ما برای ابتدا وشروع مستند قصد داریم سیر تاریخ را به نحوه ای هدفمند نشان دهیم تا مخاطب خود را در تاریخ واثرگذاری در آن حس کند. برای همین ابتدا خواستیم از حضرت آدم وبه عنوان مثال قتل هابیل توسط قابیل شروع کنیم که به نوعی تقابل خیرو شر را ازابتدای تاریخ تا به حال به تصویر بکشیمولی نظرمان عوض شد وخواستیم از ابتدای خلق هستی شروع به کار کنیم وبه نوعی اول ما خلق الله نورنا نبی اکرم را تصویر سازی کنیم چون در تمامی تصویر سازی های غرب برای پیدایش هستی بحث بر سر یک بیگ بنگ تصادفی می باشد که بعد ازآن زندگی کم کم شروع می شود برای این که بتوانیم خلقت را از نظر شیعی واصیل آن را به تصویر بکشیم نیاز به کمک شماداریم.برای اینکه بتوانیم نشان دهیم در ابتدا حقایق غیبی که اهل بیت (ع)می باشند واولین صادره از حق تعالی این خاندان هستند نیاز به کمک داریم تا هم تصویرسازی با واقعیت بیشتر مطابق باشد وهم از خطرکجروی در این زمینه کم شود. در ضمن کتبی که در این زمینه کم وبیش شما بحث کرده اید را خوانده ایم نظیر مبانی معرفتی مهدویت وحقیقت نوری اهل بیت و مقام لیلـه القدری فاطمه زهرا و واسطه فیض شما را.ممنون التماس دعا(گروه اویس)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید متن نمایش را با حدیث «کنت کنزا مخفیّا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لاعرف‏» بتوان شروع کرد زیرا در این حدیث بحث آن است که خداوند می‌خواست خلق بتوانند او را بشناسند و از این طریق به عالی‌ترین معرفت دست یابند. از طرفی باید افراد را متوجه کرد آن مخلوقی که بتواند خدا را نشان دهد و خلق به‌طور کامل به خدا معرفت پیدا کنند جز انسان‌های کامل نیستند و لذا خلقت از انسان‌های کامل شروع شد و فلسفه‌ی خلقت همه‌ی موجودات انسان کامل است و خطاب حضرت حق به حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نیز در همین راستا است که فرمود: «لولاک لما خلقت الافلاک» اگر تو مدّ نظرم نبودی افلاک را خلق نمی‌کردم. زیرا همه‌ مقدمه‌اند تا محمد و آل محمد«علیهم‌السلام» بتوانند اسماء و انوار الهی را بنمایانند و خلق از این طریق به معرفت حقیقی خداوند دست یابند. موفق باشید
4102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیز یک پیشنهاد داشتم و ان این که پاسخ سئوالات را با رنگ سیاه بگذارید چرا که پشت زمینه صفحه قهوه ای است رنگ نو شتار هم قهوه ای است و خواندن آن مخصوصا برای کسانی که مشکل دارند خصوصا در پاسخ های بلند خیلی سخت است با عرض تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت ملاحظه فرمایید.
401

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده.در دعای ندبه داریم که((یابن نبا العظیم)).در قران داریم که((عم یتسائلون عن نبا العظیم)).ایا این دو نباالعظیم با هم ارتباطی دارند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام طبق روایات «نبأ عظیم» صفت امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» است که از جمله می‌توانید به کافی، ج 1، ص 208 رجوع فرمایید. لذا وقتی به حضرت صاحب‌الأمر«عج‌الله‌تعالی‌فرجه» خطاب می‌کنید؛ ای فرزند «نبأ عظیم» منظور فرزند علی«علیه‌السلام» و صاحب غدیر است. موفق باشید
16844
متن پرسش
سلام علیکم استاد طاهرزاده ی بزرگوار: استاد عزیز! مسجدی که نماز می خوانیم توی یک روستاست. چند تا دختر نوجوان (حدود دوازده سیزده ساله) برای اقامه ی نماز به مسجد می آیند و نماز باقی خانم ها را دچار مشکل کرده اند؛ به خاطر آزار و اذیت و همین طور رعایت نکردن احکام شرعی. فی المثل: نپوشاندن گردن موقع نماز و همین طور اذیت کردن همدیگر در اثنای نماز و حتی گاهی حرف زدن در نماز. (و این کارها را عمدا انجام می دهند نه از روی ندانستن حکم شرعی، چرا که این روستا از خیلی وقت پیش روحانی می آمده و این طور نیست که نسبت به دین بیگانه باشند و طرفه آن که حتی وقتی حکم شرعی را هم بهشان متذکر می شوند اینان اعراض می کنند و محل نمی گذارند و با گستاخی و تهدید کنان جواب می دهند که: دیگر مسجد نمی آیند و خب البته می آیند) وقت نماز در صف اول می ایستند بدون این که بگذارند کسی حدفاصل اتصال مردها و زن ها بایستد. و نمازهای یک عده را دچار مشکل می کنند. بسیار سر و صدا و آزار و اذیت می کنند به طوری که چندین نفر از خانم های مسن از مسجد فراری شده اند و گفته اند که تا این دخترها با سرو صداشان و حتی گستاخی و بی ادبی و زبان درازی که در برابر بزرگ تر ها نشان می دهند توی مسجد حضور دارند آن ها به مسجد نخواهند آمد. و روز به روز از همین تعداد اندک مسجدی ها کم تر می شود. نه با اخلاق و محبت و صحبت کردن به راه می آیند و نه با درشتی کردن. در مقابل همه چیز مقاومت می کنند. حتی با یک نوع گستاخی که معلول نوجوانی و خیلی چیزهای دیگر است جلو خانم هایی که سنی ازشان گذشته می ایستند و درشتی می کنند. فقط یک مورد آن که همین دیشب بود که این دختر خانم ها وقتی همه مشغول نماز بودند پسر بچه ی حدود سه ساله ی یکی از نمازگزاران را به یک دست شویی بردند و حبس کردند و برق را هم خاموش کردند طوری که بچه ی بیچاره از شدت داد و فریاد و گریه بی حال شده بود که مادر بی چاره اش به شدت اظهار ناراحتی می کرد. شیطنت هایشان واقعا غیر قابل تحمل است. دو تای از این دخترها چون که پدرشان مرده است و یتیم هستند خیلی لی لی به لالاشان گذاشته می شود. در حال حاضر چند بار هم قول داده اند که اذیت و آزار نکنند. چندین بار هم کسانی ضمانت کرده اند که دیگر کارهایشان را تکرار نکنند. هیچ کدام فایده نداشته است. کفش خانم هایی که به مسجد می آیند را روی پشت بام پرتاب می کنند و بعد هم انکار می کنند و کارهای دیگر، اگر کسی متعرض کارشان بشود به مادرشان اطلاع می دهند و مادرشان هم با الفاظ زشت و داد و بی داد، طرف را ساکت می کند. می خواستم بپرسم: ایرادی دارد موقتا حدود سه چهار هفته از آمدنشان به مسجد ممانعت کنیم تا بلکه رفتارشان را تغییر بدهند و اگر اصلاح شدند بگذاریم بیایند؟ آیا از نظر شرعی ایرادی ندارد؟ از نظر اخلاقی چه طور؟ اگر شما نظر دیگری دارید بفرمایید واقعا ما درباره این ها به بن بست رسیده ایم و تنها کاری که به ذهنمان رسیده این است که رئیس هیئت امنای مسجد را بگوییم جلو در ورودی به مسجد از سمت خانم ها بایستد و مانع از ورود این سه چهار نفر بشود. (البته هنوز این کار نشده است.) واقعا ایذاء و اذیت مومنین می کنند. والبته یقینا وقتی نگذاریم به مسجد بیایند به وسیله ی مادرشان که از قضا زن بسیار بددهنی است ما را مورد ملاطفت قرار خواهند داد. (البته ما می توانیم تحمل کنیم.) اما هر چه فکر می کنیم هیچ راه حل دیگری به ذهنمان نمی رسد. ببخشید که این اندازه نوشتم. شاید یک بند از این حرف ها کافی باشد. ولی حقیر آن قدر امروز ذهنم به خاطر همین مسئله پراکنده شده است که تا الان که حدود ساعت دو نیمه شب است خواب نرفته ام، مجبور شدم به شما پناه بیاورم. ببینید شما را به خدا ذهن حقیرانه ی من مشغول چه چیزهایی است؟! شرمنده ام. باز هم حقیر را ببخشید و حلال بفرمایید. ممنونم. یاعلی.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» داریم: «جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمْ‏ صِبْيَانَكُمْ ومَجَانِينَكُمْ» کودکان و دیوانگان را از مساجد دور کنید. حتی در شرح حال بعضی از علمای بزرگ داریم که قبل از اقامه‌ی نماز در درب مسجد می‌ایستادند و مانع ورود کودکان می‌شدند. زیرا دیوانگان و کودکان، فضایِ قدسی مسجد را از بین می‌بردند و این حکم، برای هرکس که رعایت فضای مسجد را نکند، جاری است. به همین جهت خوب است که هیئت امنای محترم که وظیفه دارند در حفظ فضای قدسیِ مسجد همت نمایند، قدم در پیش بگذارند و مانع حضور چنین افرادی شوند. موفق باشید

13599
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: فایل های صوتی بحث جنود عقل و جهل را گوش می کردم که بحثی را مطرح کردین در مورد گل ائمه و گل شیعیان. اینطور که من فهمیدم هر انسانی هر چه به اضافی گل ائمه که یک حقیقت است نزدیک بشه در واقع به حقیقت شیعه نزدیک شده و در نتیجه به ائمه نزدیک شده است و اینطور نیست که از اول عده ای از آدم ها مشخصا از اضافی گل ائمه خلق شده باشن وگرنه بحث اختیار و اراده انسان از بین می رفت. اما در مورد ائمه گویا قضیه فرق میکنه. فرموده بودین که ما یه حقیقتی به اسم انسان کامل داریم که ائمه مظهر این حقیقت هستند مثل آب که مخلوقی است که مظهر تری و عین آن است. یعنی خداوند از اول میخواسته یک سری انسان بیافریند که این ویژگی را داشته باشند یعنی تا اینجا جبرا. از طرفی میگید که ائمه اختیار و راده شان آزاد هست و جز خوبی اراده نمیکنن اما ما آدمهای عادی اینطور نیستیم. اما به هر حال آنها هم انسان هستند و انسان قدرت اراده و اختیار داره و اگه این نوع اراده ائمه به خاطر اون سرشت و اصل و حقیقتی هست که ازش خلق شدن بنابراین جز این هم ازشون انتظار نمیره (مثه مخلوق جهل که ازش انتظار نداریم وقتی میگن برگرد، برگردد) یعنی انگار اینجا باز هم جبر است نه اختیار یعنی انگار ما آدمای عادی کار مبارزه با هوای نفسمان سخت تر از ائمه است چون ما میخوایم خوب باشیم ولی خیلی سخت میتونیم این اراده را عملی کنیم. احساس می کنم یه چیزی را این وسط اشتباه فهمیدم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند مقام عصمت را موهبتاً و به صورت غیر اکتسابی به ائمه«علیهم‌السلام» می‌دهد و آن‌ها باید در این دنیا در عین داشتن گرایش‌های بشری و اختیار و انتخاب، آن را حفظ کنند. ولی ما با ترک گناه، آرام‌ارام می‌توانیم به عصمت نزدیک شویم. در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‏هايى كه خداوند به نحو خاصى برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است. شيطان مى‏داند كه از بين بندگان خدا فقط يك گروه هستند كه هيچ ابزار و امكانى براى گمراهى آن‏ها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض كرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاغْوِيَنَّهُمْ اجْمَعين، الّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[1] به عزت تو همه را گمراه مى‏كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آن‏هايى هستند كه خداوند در آن‏ها تصرف خاصى دارد و هيچ‏كس در آن‏ها سهمى ندارد تا شيطان بتواند در آن‏ها تصرف كند. اگر به معنى «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص‏ بودن غير «مخلِص» بودن است. همّت براى خوب‏شدن مربوط به مخلِصين است و نه براى مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگانى هستند كه خداوند براى خود خالص كرده و هيچ‏كس در آن‏ها سهمى ندارد، بلكه آن‏ها به دليل مخلَص‏ بودنشان آينه‏ ى خواست و رضايت خدايند و هركس خواست رضايت خدا را جلب كند، بايد حركات و افكار و عقايد آن‏ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يك مقام اكتسابى نخواهد بود، بلكه موهبتى است، هرچند آن‏ها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبى مشكل‏ترين كار ممكن براى بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است كه يك لغزش نبايد از آن‏ها سر بزند. در همين رابطه است كه عارفان گفته‏ اند:

محنت‏ قرب ز بُعد افزون است‏

 

جگر از محنت‏ قربم خون است‏

هست در قرب همه بيم زوال‏

 

نيست در بعد جز اميد وصال‏

     

حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالك را خون مى‏كند كه با يك خطا از آن مقام سقوط مى‏نمايد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ى صاد، آيات 82 و 83.

12511

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیم: طاعتتان مقبول. سوالی داشتیم در خصوص «رساله ذهبیه» دو نفر از اساتید طب سنتی با معرفی که ارائه می شود نسبت به رساله ذهبیه ایراد وارد می کنند می خواستم نظر حضرتعالی را در این زمینه جویا بشویم. «استاد حکیم محمد عبادیانی استاد و متخصص طب سنتی می‌گوید که «رساله ذهبیه» به دلیل مشکلات سندی و به‌ویژه مشکلات محتوایی نمی‌تواند از امام رضا (ع) و هیچ شخص معصوم باشد و این رساله احتمالا برساخته شخصی طبیب یا طبیب‌نما و یا توطئه‌ای از مأمون برای مخدوش کردن چهره آن حضرت و بهره‌برداری‌های سیاسی بوده است. عمل به برخی از دستورهای این رساله نیز خطرناک است.» دکتر حسن حاج طالبی (دارای مدرک دکترای پزشکی) از معدود پزشکانی هستند که در زالو درمانی علمی تحقیقات گسترده ای را انجام داده اند و از زالو درمانی برای ده ها هزار از بیمارن خود استفاده کرده اند و یافته های بسیار با ارزشی را بدست آورده اند که در دنیا اولین بار است. ایشان یک کلینیک درمانی علمی و تحقیقات بیش از 10 سال تحقیق و پژوهش یکی از پزشکان ایرانی (دکتر حسن حاج طالبی) در مورد بیش از 4000 سال تغذیه سالم ایرانیان است. خیلی ببخشید وقتتان را گرفتیم از خدواند متعال طول عمر و سلامتی برای حضرتعالی و دست اندرکاران گروه فرهنگی المیزان داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر صورت اگر هم که سند آن روایت معتبر هم باشد چون رساله برای شخص خاص نوشته شده است و در شرایط خاص بوده است نمی‌توان آن را به راحتی برای عموم تعمیم داد. موفق باشید

11610
متن پرسش
با سلام: چرا در قرآن درآیه 5 سوره ی توبه دستور به قتل و خشونت شدید نسبت به مشرکان می دهد؟ آیا راه حل های جایگزین و بهتری برای برخورد با آن ها نمی باشد؟ و این در حالی است که اشاره ای هم به این که آنها آغاز کننده ی جنگی هم بودند نشده و برداشت بنده این بوده که بدون حتی وقوع جنگی این برخورد را باید با مشرکان پیش گرفت؟ به راه راست آمدن آنها به زور شمشیر چه سودی داره؟ و آیا این آیه با این آیه قرآن که می فرماید اکراهی در دین نیست تضادی ندارد؟ بنده حکمت های این آیات رو نمی تونم درک کنم و با توجه به جنبه های درخشان دیگر قرآن این مسئله و دیگر مسائل باعث رنجش خاطر و عدم اطمینان کافی به کتاب قرآن می شود . لطفا در مورد مسئله ی مطرح شده نظر خو دتون رو مطرح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند پس از آن‌که از طریق پیامبر خود با آن خُلق خوش محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» همه‌ی خوبی‌های اسلام را در معرض دید مشرکین قرار داد و به‌خوبی حق را برای آن‌ها روشن نمود آن‌ها را مخیّر کرد که یا در عرض چهارماه شهر مکه را ترک کنند، و یا آماده‌ی مبارزه باشند و این در حالی است که اگر هنوز شبهه و مسئله‌ای دارند و خواستند در مورد اسلام تحقیق کنند آن‌ها را پناه ده تا کلام الهی را بشنوند و سپس به محل خود برگردند تا خودشان انتخاب کنند (به آیه‌ی 6 سوره‌ی توبه رجوع شود). بنابراین خداوند نمی‌خواهد آن‌ها را مجبور کند که اسلام آورند، بلکه می‌خواهد محیطی را که مسلمانان باید به عنوان پایگاه اسلام به صحنه آورند از چنین افرادی که دشمن حق و حقیقت‌اند پاک گرداند و لذا در نهایت پس از آن‌همه اتمام حجت، چهار ماه به آن‌ها فرصت می‌دهد تا اسلام را انتخاب کنند، یا سرزمین مکه را که حرم الهی است ترک نمایند. موفق باشید

11137
متن پرسش
سلام علیکم: من یک کارگر ساده هستم با درآمدی مشخص، اما دلم می خواهد کاری خوب با درآمدی عالی داشته باشم همچنین دوست دارم فردی موفق در زمینه های ورزشی، علمی و اخلاقی باشم و باز هم دلم می خواهد باعث افتخار تشیع و مسلمانی کامل و سرباز امام زمان و شهید باشم اما متاسفانه در هیچ کدام از موارد توفیقی ندارم یعنی دقیقا یک کارگر ساده که به زور یک فوق دیپلم گرفته اخلاقش خوب نیست و تنبل و کسل است و در بعد معنوی هم ادعا دارد اما فردی ریاکار دروغگو متکبر و هزار مشکل دیگر که هیچ کدام را نمی توانم حل کنم و به گمانم خدا هم به علت گناهانم مرا رها کرده و صدایم را نمی شنود. در حال حاضر هم با دختری نامزد کرده ام اما می ترسم علاقه ام به او فقط از روی هوس باشد و نتوانم او را خوشبخت کنم ضمن این که مشکلات مالی هم گریبانگیرم شده با عرض معذرت به خاطر طولانی شدن سوال لطفا راهنماییم کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند ما را خلق کرده تا در زندگی دنیایی، ابدیت خود را آباد کنیم و با ارسال رسولان و آوردن شریعت ما را در آبادکردن قیامت خود کمک کرده و در این راستا بنا نیست آنچه ما می‌خواهیم را در اختیارمان بگذارد! او نیاز ما را در راستای آبادکردن قیامت برآورده می‌کند مشروط بر آن‌که قناعت پیشه کنیم. در فضای زندگی ساده می‌توانید با همسر خود زندگی را شروع کنید، فقط فراموش نکنید که خداوند بناست نیازهای منطقی ما را برآورده کند و نه طمع‌ها و آرزوهایی را که دنیای مدرن برای بشر امروز ایجاد کرده است. موفق باشید
10853
متن پرسش
سلام حضرت استاد: خسته نباشید. چرا علما اشعار را حفظ می کردند؟ همین میزان که انس با دیوان شعرا برای تربیت خیال و رشد عقل و تذکر قلب کافی بود چه اصراری بر حفظ ابیات زیاد داشتند و این را فضیلت به شمار می آوردند؟ به خاطر این نبوده که داشتن دایره وسیعی از لغات و آشنایی با ترکیب اینها به ایشان در خوب حرف زدن و اینکه کلامشان در صراط مستقیم که فصاحت و بلاغت است باشد؟ و ضمنا با یادآوری اینها خیال به شعف صادق می رسید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است و از طرفی نظر به شعر شعرای بزرگ نظر به عالم شاعر است که عالمی است ماوراء صدق و کذب. کتاب «شعر و همزبانی» از دکتر رضا داوری در این مورد کتاب خوبی است و کتاب «زبان در تفکر هایدگر» از خانم دکتر مرضیه پیراوی نکات خوبی دارد. موفق باشید
6548
متن پرسش
باسلام؛استاد آیا در کنار سیرمطالعاتی توحیدی، شرح ادبیات را هم دنبال کنیم؟مثلا مثنوی؟ اگر جواب مثبت است کدام شرح؟ بنده شروح آقایان نثری ، فروزانفر،سبزواری را دارم اگر نظرتان بین این 3 شرح است بفرمائید اگر خیر لطفا معرفی بفرمائید.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر ان‌شاءاللّه سیر توحیدی را تا نگاه عرفانیِ آن دنبال کنید خودتان مثنوی را با نظر به مبانی عرفانی آن متوجه می‌شوید . عموم شرح‌هایی که هست تنها در حدّ نگاه ادبیاتی به مثنوی است که در جای خود لازم است. البته شرح مرحوم سبزواری نظر به مبانی عرفانی مثنوی دارد و به همین لحاظ بهتر ما را به روح مثنوی نزدیک می‌کند ولی کافی نیست. موفق باشید
5340
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز ملاصدرا در معرفت النفس و الحشر در مورد مقام انسان کامل می گوید «کلیه‌ی قوای ملکی و ملکوتی او از وی اطاعت می‌کند... و آن چنان مقامی است که شامل تمام کمالات بغیر از مقام واجب‌الوجودی می‌شود... و خداوند برای هیچ موجودی حق امر و نهی و مقام خلافت الهی و قدرت بر ایجاد و تکوین قرار نداده مگر انسان کامل و اگر کسی توانست بدون واسطه‌‌ی اعضاء و جوارح امر و نهی کند و آن چه را بخواهد بدون واسطه ایجاد کند خلیفه‌ی حق بوده و مقام او مقام انسان کامل است، هر چند در حین استفاده از واسطه بعضی و یا هیچ یک از مقاصد او واقع نشود... این که در عالم ماده ممکن است نسبت به اراده‌ی تخلف صورت گیرد مربوط به علل و مصالحی است که در علم ازلی صورت گرفته و طبق صور علمیه‌ی الهیه و نظام وجود بوده» آیا این مقام برای عرفای کامل مثل حضرت امام (ره) و آیت الله بهجت (ره) صادق است؟ یعنی ایشان هم مقاشان مقام انسان کامل است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر، منظور ملاصدرا از انسان کامل با این توصیفی که بحمداللّه شما در آن ورود پیدا کرده‌اید، امام معصوم یعنی واسطه‌ی فیض الهی است بقیه‌ی عرفا و بزرگان در ذیل نور انسان کامل به کمالات می‌رسند. موفق باشید
5244
متن پرسش
ضمن عرض سلام و آرزوی توفیق روز افزون شما در رکاب اسلام و آقا امام زمان عج الله تعالی فرجه الشّریف- توضیح اولیه : گروهی هستیم در تهران که حدود سه سال است که سعی کرده ایم مباحثی رو به صورت گروهی پیش ببریم و با آثار شما آشنا شده و پیگیر مباحث شما شدیم . بحث های ده نکته و کتاب آشتی با خدا رو به مدّت 1 سال کار کردیم ، بعد سراغ بحث از برهان تا عرفان رفتیم ، بعد از یک سال که هفته به هفته از برهان تا عرفان را پیش میرفتیم به سوالات و شبهات عدیده ای خوردیم ، حتی گروهمون داشت از هم می پاشید ، دوستانی هم به دلیل شک هایی که به وجود اومد از گروهمون جدا شدن و رفتن سراغ مباحث اخلاقی ، بعد از اینکه از برهان تا عرفان رو تموم کردیم تصمیم گرفتیم که دوباره بریم سراغ بحث ده نکته (حدس زدیم که حتما اونجا ضعیف بوده ایم که در حرکت جوهری به مشکل برخورده ایم ) لیکن دوباره بحث ده نکته رو شروع کرده ایم ، البته بحث های غرب شناسی و انقلاب اسلامی و اهل بیت و کتابهایی نظیر رمضان و فرزندم رو هم کم و بیش به صورت انفرادی مطالعه نموده ایم . سوال : در کتاب خویشتن پنهان در جلسه ی نهم ، صفحه دویست و پنجاه و پنج ، فرموده اید : حضور مطلق خدا چیزی است بالاتر از حضور حضرت جبرائیل و عزرائیل ، چون آنها بر اساس استعداد ما بر ما تجلّی می کنند امّا حضرت حق با حضور مطلق فوق در صحنه است ، کافی است متوجّه چنین حضوری باشیم و جهت جان خود را به او بیندازیم ، او به جهت رحمت واسعه اش بر ما تجلّی می کند . شبهه : آیا این مطلب بدین معناست که ارتباط با حضرت حق تعالی به عنوان جامع جمیع صفات راحت تر است از ارتباط با اسامی دیگر حضرت حق تعالی ؟ در صورتیکه روایات اینگونه نمی رسانند . ببخشید که وقت گرانبهای استاد گرامی را گرفتیم ، ما رو دعا کنید ، دعا برای عاقبت به خیری ، خواهشا ، ممنون ، یا علی .
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز ارتباط با حضرت حق و رسیدن به تجلی ذاتی آسان‌تر از تجلی اسمائی نیست ولی بحث در آن است که باید در منظر عزیزان این نکته باشد که می‌توان تا آن‌جا پیش رفت که به جای آن‌که نور اللّه را در جمال رازق و محیی و ممیت بنگریم، در جمال «احد» بنگریم. همان‌طور که قرآن یک‌جا وقتی از «اللّه» صحبت می‌کند، او را رازق و یا محیی و یا ممیت معرفی می‌کند ولی یک‌جا می‌گوید «قل هو اللّه احد». ملاحظه کنید نظر به حضرت اللّه از آن جهت که احد است غیر از نظر به حضرت اللّه است از آن جهت که با اسمی از اسماء خود برای سالک جلوه می‌کند. انسان به همان اندازه‌ای که انانیت خود را نفی کند می‌تواند منور به تجلی ذاتی شود و با نور احدی حضرت اللّه منور شود. إن‌شاءاللّه اگر مباحث را ادامه دهید این نکات بهتر روشن و ملموس می‌شود. موفق باشید
5078

قطعنامه 598بازدید:

متن پرسش
سلام استاد در مورد قطعنامه 598 توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از طاقت من بیرون است. مصاحبه‌هایی در این مورد شده به آن مصاحبه‌ها از جمله مصاحبه با آقای محسن رضایی رجوع فرمایید. بنده مختصر آن مصاحبه را دارم که خدمتتان ارسال می کنم .موفق باشید. سؤال: جناب آقای سرلشکرمحسن رضایی با توجه به اینکه جنابعالی در طول جنگ فرماندهی سپاه را به عهده داشتید و تقریباً در جریان تصمیم‌گیری‌ها در رابطه با جنگ بودید، بفرمایید درست است که امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) معتقد بودند بعد از فتح خرمشهر ما دیگر جنگ را ادامه ندهیم و سایرین بر ادامه جنگ اسرار داشتند؟ جواب : هرگز چنین نبود، بلکه بعد از فتح خرمشهر ابهاماتی به وجود آمد. در جلسه‌ای که آقای ظهیرنژاد و مقام معظم رهبری و آقای رفسنجانی و احمدآقا و آقای موسوی اردبیلی بودند، امام سؤال کردند شما برای چه می‌خواهید از مرز جلوتر بروید؟ عده‌ای گفتند: اگر ما از مرز برویم کناراروند رود آنجا می‌توانیم دفاع کنیم و در اینجا که هستیم امکان دفاع از خود را نداریم. عده‌ای گفتند: ما هنوز هیچی دست‌مان نیامده. امام استدلال‌ها را گوش کردند ، بعد فرمودند: خیلی خوب پس آماده می‌شویم از مرز برویم آن طرف مرز. امام مخالف ادامه دفاع نبودند، بلکه می‌خواستند حدّ تصمیم و جدّیت ما را ببینند و بعد خودشان تصمیم گرفتند و در واقع آن جمع در محضر امام یک امتحان پس دادند و اصلاً افراد حاضر چنین نبودند که اگر امام نظری داشته باشند قصد مخالفت داشته باشند. و از طرفی بعد از فتح خرمشهر پیشنهاد آتش بس یعنی دادن فرصت به دشمن برای بازیابی قدرت از دست رفته‌اش. ( مصاحبه توسط هفته‌نامه شلمچه شماره 37 در اول مرداد سال 77 انجام شده). دشمن نباید حس کند که این سرزمین را می‌تواند هر لحظه دلش خواست اشغال و هر موقع که دلش خواست برود در خطوط مرزی بایستد و اعلام آتش کند و همین نپذیرفتن آتش بس تحمیلی بعد از خرمشهر موجب شد که دشمن درک کند هزینه تجاوز به کشور اسلامی ایران بسیار بالاست و نمی‌شود پس از حمله هروقت خواستند اراده خود را بر ما تحمیل کنند.
4327
متن پرسش
سلام. دختری هستم 26ساله.حدود یک سال است عقد کرده ام. ولی به دلیل مشکلات اقتصادی همسرم هنوز نتوانسته ایم زندگی مستقلی را شروع کنیم.پدرم فرد ثروتمندی است .اما او وبرادرانم اعتقاد دارند که پدر فقط در مورد مسائل مادی پسران بعد از ازدواج موظف است و در مورد دختر و داماد وظیفه ای ندارد و اگر هم کاری انجام دهد لطف کرده.نظر اسلام در این مورد چیست؟آیا اسلام در مورد کمک به معاش پس از ازدواج همانند ارث بین پسر و دختر تفاوتی قائل است؟ باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌خیال ثروت پدرتان شوید. ثروت شما آن چیزی است که خداوند در دست شما قرار داده و تنها از این طریق راه صحیح را می‌توانید طی کنید. رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: «وَ مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِی أَیْدِی النَّاسِ طَالَ هَمُّهُ وَ لَمْ یُشْفَ غَیْظُه»‏ هرکس چشم‌اش به چیزهایی باشد که در دست مردم است، اندوهش طولانی می‌شود و غیظ‌اش هرگز شفا نیابد. موفق باشید
3734

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند اینجانب جوان 16 ساله ای هستم که علاقمند می باشم شما یکی از خاطرات دوران جوانی تان را برایم تعریف نمائید و اگر توصیه مهمی دارید برای موفقیت من در زندگی خوشحال می شوم ارائه فرمائید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: (برای خودش) شاید در آن قسمت از سایت که مصاحبه‌ای با بنده در مورد زندگی‌ام شده بتوانید جواب خود را دریافت کنید. موفق باشید
16389
متن پرسش
سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد عزیز و گرامی طاعات قبول: اوّل از همه باید با زبان قاصرم از شما یک تشکّر ویژه بکنم که این قدر دلسوزانه و از ته قلب می فرمودید به المیزان رجوع کنیم، و واقعا و به حقّ این کتاب شریف با بقیه کتابها فرق دارد. با خواندن این کتاب شریف آرام آرام دارم حس می کنم معجزه بودن قرآن یعنی چه... (با این حال که از نظر برهانی کار کرده بودم که قرآن معجزه است،) لذّتی که با خواندن المیزان می برم، تا بحال انگار هیچ کجا نیافته بودم. منی که در اوایل آن هستم و همچین لذتی می برم، خوش به حال علما! چه لذت‌ها بردند از این کتاب که تا آخر آن را خوانده‌اند. منی که در اوایل راه هستم دوست دارم عالم و آدم را خبر کنم بگویم این کتاب را بخوانید. دعای این اقلّ همیشه پشت و پناه شما خواهد بود، چرا که تاکید شما باعث شد که ما اول سراغ المیزان برویم نه تفسیر دیگر. خداوند ان شاءالله شما را از نعمات معنوی بیشتری بهره مند کند. عذر خواهم وقتتان را گرفتم. اگر اینها را نمی گفتم می مردم استاد. دو سوال خدمت شریفتان داشتم که در زیر عرض می کنم: 1. در همین اوایل المیزان به این نتیجه به طور قاطع رسیدم که: بعضی از کتابهای تفسیر جدید با (حفظ احترام به نویسندگانشان) اصلا تفسیر نیستند، بیشتر تذکرات اخلاقیِ قرآنی است. به نظرم علّامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف، به این علّت نام این کتاب را المیزان فی تفسیر القرآن گذاشتند که: واقعاً میزان و سنجه برای تفسیر قرآن است، یعنی: تفسیر آیه به آیه معیاری است و میزانی است برای تفسیر قرآن، یعنی هیچ مفسّری «لایمکن الفرار من المیزان». آیا نظرم صحیح است یا تند رفتم؟ 2. طبق فرمایش علامه طباطبایی: «فقد شرع تاریخ هذا النوع من بحث والتنقیر المسمّی بالتفسیر من عصر نزول القرآن» شروع تفسیر را ایشان از عصر نزول قرآن می دانند و طبق آیه «و یعلّمکم الکتاب و الحکمه» اثبات می کنند این ادعا را. سوالم اینجاست: یعنی پیامبر اکرم (ص) اوّلین مفسّر بودند؟، یعنی طبق آیه 151 بقره پیامبر علاوه بر تلاوت قرآن «یعلّمکم الکتاب» یعنی آن را یاد می دانند و تفسیر می کردند؟ 3. و آخرین سوال اینکه: همین قضیه دلیل بر این می تواند باشد که ما باید به مردم تفسیر بگوییم نه فقط معنی؟ التماس دعا استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- هرچه هست اگر کسی با جدیّت با تفسیر قیّم «المیزان» مرتبط شود متوجه می‌گردد حضرت علامه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با مرارت‌های خود به چه توفیق بزرگی دست یافته‌اند 2و 3- آری! همین‌طور است در آن حدّ که خداوند در خطاب به رسول خود می‌فرماید: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44)/نحل) بدین‌معنا که رسول خدا مأمورند تا قرآن را برای مردم تبیین نمایند. مردم حقیقتاً چنان‌چه نسیم تفسیریِ قرآن را بشنوند، به قلب قرآنی نایل می‌گردند. موفق باشید

16231
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: 1. اینکه برای حضرت امام خمینی (ره) زیارت نامه هست و بعضا در کتب مفاتیح جدید نیز آمده و در حرم امام نیز نصب شده است آیا صحیح است؟ بر چه اساس و با چه نگاهی از حضرت امام این زیارت نامه نگارش شده است؟ 2. آیا بجز برای امام و امام زاده زیارت نامه می تواند باشد؟ به چه صورت؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از جمله فرزندان امامان می‌باشند و مسلّم یکی از امام‌زاده‌گانِ بزرگوار هستند و مثل اکثر زیارت‌نامه‌ی امام‌زاده‌ها که علماء تدوین نموده‌اند، حضرت آیت اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» این عالم بزرگوار، آن زیارت‌نامه‌ی دقیق و پرمحتوا و حکیمانه را تدوین نموده‌اند. خداوند به بنده و جنابعالی و سایر کاربران عزیز توفیق دهد از طریق همین زیارت‌نامه، حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» را زیارت کنیم و در اُنس تاریخی با این ذریّه‌ی رسول‌اللّه«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» پایدار بمانیم. موفق باشید 

15102

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت حضرت استاد: پرسشی دارم که هر وقت به آن فکر می کنم واقعا پاسخی قانع کننده برایش نمی یابم. از شما استاد گرانقدر خواهش می کنم مرا در یافتن پاسخ آن یاری نمایید. در انتخابات سال 84 حضرت آیت الله جوادی آملی از آقای هاشمی رفسنجانی دفاع عجیبی کردند. آیت الله جوادی آملی در بخشی از این سخنرانی گفته است: این مرد بزرگ به نام جناب آقای هاشمی رفسنجانی (حفظ الله)، دنیا رویش حساب می کند، خب این هم یک روحانیت است امّا مصداق همان حرف حضرت علی(ع) درباره مالک اشتر که لوکانَ حجراً لکانَ صَلداً (اگر سنگ بود، صخره ای سخت می نمود). وی می افزاید: جناب آقای هاشمی رفسنجانی اگر درخت بود، تک درخت بود، مشابه تک درختی که در پای کوهی می روید و تمام آنجا را سبز می کند. که لینکش را در زیر قرار می دهم http://www.aparat.com/v/axdbH/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9_%D8%A8%D9%87_%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C چگونه فردی مثل حضرت آیت الله جوادی آملی نتوانسته اند آقای هاشمی رفسنجانی را بشناسند که این گونه درباره او سخن می گویند؟ پس بصیرت چه می شود؟ آن هم در زمانی که خواص باید به مردم آگاهی و بصیرت بدهند!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این سؤال، جواب ساده‌ای نیست. فکر می‌کنم در نگاه آیت اللّه جوادی، آرمان‌شهری مدّ نظر است که آقای هاشمی در تحقق آن، تواناییِ خوبی دارند. و از این جهت آیت اللّه جوادی نظرشان به آقای هاشمی مثبت است. ولی از آن جهت که شدیداً مؤیدّ رهبری انقلاب هستند و موضع ضد استکباریِ ایشان را دنبال می‌کنند، نمی‌توان گفت آیت اللّه جوادی کلیّت آقای هاشمی را پذیرفته‌اند. موفق باشید

12355
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت. لطاف نظرتون را در رابطه با تجمع برخی از استان ها با موضوع «ما اجازه نمی دهیم»، پیرامون توافقات هسته ای، توضیح دهید؟ و بفرمایید که آیا این گونه تجمعات را مشروع می دانید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده این تجمعات در آن حدّ که جدّیت نظام به 5 + 1 در رابطه با کوتاه‌نیامدن مردم نسبت به خط قرمزهایش و پشتیبانی از تیم هسته‌ای در آن راستا خوب و لازم است و در ضمن باید نشان دهیم که مواظبیم در متن قراردادی که ممکن است پیش آید، وجود خطوط نامرئیِ حضورِ آمریکا در آینده فراهم نشود و از این جهت تذکر به تیم هسته‌ای نیز لازم است. موفق باشید

7924
متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت استاد استاد طاهر زاده،چند سوال بود تصمیم گرفتم آنها را از محضر شریف شما بپرسم، 1-با توجه به اینکه شما در زمینه تاریخ مطالعات زیادی نموده اید برای مطالعه تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی چه کتبی را پیشنهاد می کنید؟ 2-آیا مشکل فرهنگیست در جامعه که با طلبه ناهی از منکر این چنین برخورد می کنند و ایشان را به شهادت می رسانند شما که دستی در مسایل فرهنگی دارید وظیفه ما در قبال امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- کتاب‌های زیادی در این زمینه هست؛ از فروغ ابدیت شروع کنید و سپس با تاریخ یعقوبی و سیره‌ی ابن هشام و تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر کار را ادامه دهید 2- در سؤال شماره‌ی 7859 عرایضی در این مورد داشتم. آری باید از یک طرف با فعالیت‌های فرهنگی فضاسازی کرد و از طرف دیگر جنبه‌های انتظامی موضوع را با فعّال‌کردن نیروهای انتظامی به عهده‌ی آن‌ها گذاشت. موفق باشید
5499
متن پرسش
با سلام خدمت استاد ارجمند استاد دچار مشکلات فکری روحی شدم که بعید می بینم به این راحتی بتوانم ازشرش راحت بشم چندی پیش یکی از عزیزانم را از دست دادم علم پزشکی زنده بودنش را 50 50 اعلام کرد و من اعتمادم را به خاندان اهل بیت 100 در صد محسوب کردم قبل از اینکه برای مان چنین مشکلی پیش بیاد من به مشهد رفتم و دست به دامان امام رضا (ع) شدم متاسفانه نمی دانستم این همه راه رفتم ولی امام جوابم را نمی دهد بعد از سفر خودم و همسرم بیکار شد یم در حالی که کلی التماس امام رضا را کردم که چنین اتفاقی نیفتد و بعد خیلی ساده با وجود آنکه التماس امام زمان و امام حسین و امام رضا را کرده بودم و کلی نذر و نیاز برای خاندان نبوت کردم فرزندم را از دست دادم برایم جالب است قبل از این وقایع عجیب به این 3 امام علاقه داشتم اما جواب را از این بزرگوار ها نگرفتم پس انتظاری از بقیه شان ندارم حالا در شرایطی روزگار را می گذرانم که دلخوری از این بزرگواران تمام وجودم را گرفته چندین بار برایم شرایط زیارت جمکران و امام رضا پیش آمد اما حاضر به رفتن نشدم چرا که زیارت را بی فایده می دانم راستش به خودم می گویم هر چه بخواهداتفاق بیفتد در شبهای قدر رقم خورده اگر بنا بر التماس باشد همان شبها باید اینکار را بکنم مابقیش باید رفتارم رااصلاح کنم و بس اعتقادی ندارم که آنها بتوانند برایم کاری کنند چون خدا نمی خواهد وقتی خدا نخواهد هیچ کس هیچ کاری نمی تواند انجام دهد دعا را فقط صرف آرامش و کمال می دانم نه صرف برآورده شدن در شرایط روحی به سر می برم که اگر کسی بگوید از این خاندان کرامت دیده اند یا شفا گرفتن فکر می کنم یا دروغ می گویند یا نه چون مشکلشان قرار بوده رفع شود و این رفع مشکل در اراده خداوند هم بوده پس حل شده حالا آنها اسمش را کرامت و شفا و ... می گذارند به خودم می گویم من این بزرگواران را فقط صرف امام قبول دارم وقتی قرار است همه چیز طبق خواست و طبق برنامه خدا پیش برود چرا باید برای حاجاتم التماس این خاندان را بکنم و به خودم می گم تو ی تقدیر م این بوده که من و همسرم بیکار شویم و به خانه ای برویم که برکت و روزی ندارد و فرزندمان را از دست بدهیم در حالیکه دیگران وقتی فرزندشان در شرایط بچه ما بوده باید زنده بماند این خواست خداست و نباید به منطق خدا اعتراض کرد چون هیچ کس سر از حکمت آن در نمی آورد این خواست خداست یک فرد با مباحث شما به کمالات برسد و یک فرد مثل من نتواند از بن بست نجات پیدا کند راستش دیگر انگیزه ای برای دعا ندارم چه برسد به اینکه مباحث را دنبال کنم استاد دیگر دلم برای امام رضا (ع) امام زمان(ع) و امام حسین(ع) تنگ نمی شود و دیگر آرزوی زیارتشان را ندارم خواهشا من را از این بی دینی نجات دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امامان نققطه‌های آرمانی ما هستند تا با نظر و محبت به آن‌ها خود را از تنگناهای دنیا و آرزوها آزاد کنیم و اگر برای دعای خود آن بزرگان را واسطه قرار می‌دهیم با توجه به این امر است که اگر مصلحت ما در برآوردن حاجاتمان بود به نور امامان معصوم آن حاجات برآورده می‌شود. از طرفی بعضی از امور هست که با دعا محقق می‌شود و تا دعا نکنیم محقق نمی‌شود همچنان که بعضی امور هست بدون دعا محقق می‌گردد. در مورد امورات از نوع اول اگر ما دعا کنیم اجابت می‌گردد ولی اگر مصلحت ما نبود و از امورات نوع اول نبود، چرا انتظار داریم اجابت شود؟ موفق باشید
3446
متن پرسش
باسلام خدمت حضرت استاد استادطاهرزاده فرموده اندمیتوان درذیل شخصیت حضرت امام سلوک اجتماعی داشت بدون نیازبه استادحی وزنده شخصی اشکال:باهمه توضیحاتی که ایشان داده اندبایدگفت این روش برای سلوک اخلاقی واصلاح اخلاق تاحدی قابل قبول است ولی برای رسیدن به شهودنه تنهاجواب نمیدهدبلکه تاحدزیادی خطرداردچون عده زیادی که استعدادرسیدن به مراحل بالای سیروسلوک دارنددرراهی که نتیجه دهی ان احتمالی است قرارمیدهدکه معلوم نیست نتیجه بدهدوباعث هدررفتن استعدادمیشود چون این پیشنهاداستادباسرمایه یک عمرافرادعلاقه مندبه سلوک ارتباط داردلذابایدبه محضربزرگان اهل سیروسلوک عرضه شودتابه طورکامل ارزیابی شود به عنوان مثال یکی ازاشکالات براین روش این است که اگراین روش درست بوددیگرنیازی به ارسال امامان یابعض انبیانبودوباسلوک ذیل شخصیت پیامبراکرم بشریت به کمال میرسید علمی بودن این نظریه بایدبایقین منطقی اثبات شودنه یقین روانی-باکمال احترام به حضرت استاد بامختصرتجربه شخصی نمیتوان روشی پیشنهادکردکه باسرمایه روحی افرادزیادی درکشورسروکارداردایااستادعزیزبااین روش مراتب توحیدشهودی[تاتوحیدذاتی] راطی کرده اندعلامه تهرانی درلب لباب ازعلامه طباطبایی نقل کرده اندکه به استادی که ازتوحیدصفاتی عبورکرده وبه توحیداسمایی رسیده نمیتوان اعتمادکرد وخودحضرت امام درجهاداکبرفرموده اندبدون استادشخصی زنده ظاهری نمیتوان به جایی رسیدایانظریه سلوک اجتماعی رابزرگانی مثل استادجوادی املی واستادحسن زاده املی و بعضی ازعرفای معاصرکه به نظام اسلامی هم اهمیت میدهندتاییدمیکنند مطالب زیادی برای گفتن هست ولی فرصت نوشتن نیست اگرلازم میدانیدازطریق تماس تلفنی مطرح بشود بنده کتابهای زیادی ازاستادرامطالعه کرده ام وبهره فراوان برده ام به نظرمیرسداستادمباحث عرفان نظری وفلسفه راخوب هضم کرده انددرعین حال هیچ یک ازماازخظامصون نیستیم والسلام علیکم ورحمه الله طلبه ای از قم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: نمی‌دانم کتاب سلوک را تا آخر خوانده‌اید و هنوز بر این نظر تأکید دارید یا نه؟ فکر می‌کنم با دقت در مطالب کتاب به این نکته خواهید رسید که امثال آیت‌الله حسن‌زاده و آیت‌الله جوادی نیز اقرار دارند که تنها در ذیل افقی که حضرت روح‌الله گشودند می‌توان به درجات عالی عرفانی در این زمان رسید و از نتیجه‌ی زحمات سایر عرفا و حکیمان استفاده‌ی درست کرد. موفق باشید
1839
متن پرسش
بسمه تعالی باسلام اینجانب درحال نوشتن مقاله ای درموردنقش کرامت انسان درمعناداری زندگی هستم.پیداکردن کرامت انسانی درگفتمان قرآنی،تفاسیرو...زیادمشکل نیست.امااینکه چگونه این مقوله درمعناداری زندگی اثربخش است.برایم مشکل سازشده.درواقع تبیین این موضوع وچگونگی اثرگذاری درمعناداری زندگی برایم سخت است.لطفاراهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مرحوم شهید مطهری«رحمه‌الله‌علیه» در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام از جلسه‌ی 9 به بعد رابطه‌ی کرامت نفس و بهترین موضع‌گیری‌هایی که انسان در سایه‌ی کرامت نفس انجام می‌دهند را به میان می‌کشند و از آن طرف روشن می‌کنند که چگونه کسی که احساس کرامت نفس ندارد به انواع پلیدی‌ها مبادرت می‌کند به سخن امام هادی«علیه‌السلام» استناد می‌کنند که حضرت می‌فرمایند: « مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلاتَأْمَنْ شَرَّه» آن‌کس که نفس او برایش خوار و بی‌ارزش است کسی از شرّ او در امان نیست. توصیه می‌کنم به آن کتاب رجوع فرمایید تا إن‌شاءالله نفش کرامت نفس در زندگی روشن شود. موفق باشید
نمایش چاپی